چشم بستی تا نبینی درد جان فرسای من

...
چشم بستی تا نبینی درد جان فرسای من
رفتی و ماندم که باشی بانوی رویای من

با خیالت لحظه‌ لحظه رفتم و باز آمدم
حیف یادی مانده واشکی در چشم‌های من

عطر تو اما هنوز هم هست در کنج اتاق!
نه دوچندان گشته‌عطرت‌در همه‌دنیای من

خلوت‌ دل را شکستی با حضور گرم خود
رفتی وتنها شدم ای‌ یار خوش سیمای من

در ملالت سینه‌ام پر گشت از بغضی نهان
ای‌که قلبم راشکستی بغض شد همپای من

تا تویی معشوقه‌ در شب‌ های رویایی دل
کو سری تا نقش گیرد بیتی از غم‌ های من

نه بهشتی و نه باغی مانده ، نه زلفی بلند
نه تو ماندی و نه دل ای‌موج در دریای من

پس‌ حلالم‌کن‌ که‌بعد ازاین نماند نام عشق
گر همه عالم بگردی نیست چون لیلای من
(ندا)
#سروده_های_عاشقانه
Https://telegram.me/RomanticPoem
دیدگاه ها (۴)

...بهار است ولی چه بگویم که دلم چو‌ن پاره آتش پر از غم اس...

...محراب نماز من تویی و شکسته قلب خسته‌اممیراث من تویی و س...

...بگذار یک بار هم شده به دیده بر بایم نگاهت رابگذار به‌ شع...

...چه سکوتی نشسته بر دل تنهای عاشقانچه بغضی شکسته بر نگاه بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط