خوناشام خشن من
خوناشام خشن من
یونگی ویو :
دو هفته از زمانی که سر از اینجا در آوردم میگذره
دلم واسه دوستام تو دنیای آدما میگذره اما نمیتونم دوری از رایا رو تحمل کنم
خیلی دوستش دارم ،کار از کار گذشته .....
اما شاید بتونم کاری کنم که این قلب آنقدر سریع براش نتپه ، شاید تونستم فراموشش کنم ...... هوففف
با صدای در به خودم اومدم
یونگی :بیا تو
رایا:سلامممم
یونگی:(لبخند )سلام شاهدخت چطوری؟
رایا : خوبم ،ببینم میای بریم جنگل؟
یونگی:آره این مدت کلا تو شهر بودیم
بریم
با رایا از شهر خارج شدیم
اسب ها رو به تنه درخت بستیم تا فرار نکنن
یونگی :اینجا کجاست ؟
رایا:دشت قارچ های فنری
یونگی :بله؟ چرا قارچ فنری
رایا :به این دلیل
با سرعت شروع کرد به دویدن و روی یک قارچ پرید با پریدن روی قارچ شتابش زیاد شد و به ارتفاع بلند نری از سطح زمین پرید
شگفت انگیزه
منم مثل رایا انجام دادم
واقعا عالی بود
تا عصر کامل اونجا بودیم و حتی رایا کمی خوراکی آورده بود و خوردیم
رایا:بهتره بریم پدرم امشب برمیگرده
یونگی :باشه
اسب ها رو باز کردیم و برگشتیم پشت سر رایا حرکت میکردم
موهاش با قدرت باد در حال رقصیدن بودن
اون میگه فقط زمانی که خانوادش نیستن آزادی داره خانوادش سخت گیر نیستن فقط کمی مقرراتی آن پس رایا باید موهایش را آنگونه که شایسته هست ببنده
خوشحالم که پیش من راحته:)
یونگی ویو :
دو هفته از زمانی که سر از اینجا در آوردم میگذره
دلم واسه دوستام تو دنیای آدما میگذره اما نمیتونم دوری از رایا رو تحمل کنم
خیلی دوستش دارم ،کار از کار گذشته .....
اما شاید بتونم کاری کنم که این قلب آنقدر سریع براش نتپه ، شاید تونستم فراموشش کنم ...... هوففف
با صدای در به خودم اومدم
یونگی :بیا تو
رایا:سلامممم
یونگی:(لبخند )سلام شاهدخت چطوری؟
رایا : خوبم ،ببینم میای بریم جنگل؟
یونگی:آره این مدت کلا تو شهر بودیم
بریم
با رایا از شهر خارج شدیم
اسب ها رو به تنه درخت بستیم تا فرار نکنن
یونگی :اینجا کجاست ؟
رایا:دشت قارچ های فنری
یونگی :بله؟ چرا قارچ فنری
رایا :به این دلیل
با سرعت شروع کرد به دویدن و روی یک قارچ پرید با پریدن روی قارچ شتابش زیاد شد و به ارتفاع بلند نری از سطح زمین پرید
شگفت انگیزه
منم مثل رایا انجام دادم
واقعا عالی بود
تا عصر کامل اونجا بودیم و حتی رایا کمی خوراکی آورده بود و خوردیم
رایا:بهتره بریم پدرم امشب برمیگرده
یونگی :باشه
اسب ها رو باز کردیم و برگشتیم پشت سر رایا حرکت میکردم
موهاش با قدرت باد در حال رقصیدن بودن
اون میگه فقط زمانی که خانوادش نیستن آزادی داره خانوادش سخت گیر نیستن فقط کمی مقرراتی آن پس رایا باید موهایش را آنگونه که شایسته هست ببنده
خوشحالم که پیش من راحته:)
- ۱.۵k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط