Season Nightmare of Love

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️
Part 106



چند روزی تز روز عروسی می‌گذشت نمیدونم چرا ولی وزیر وزرا با من مشکل دارن و من دلیلش رو نمیدونم ولی در عین حال جیمین و پادشاه و یونگی و ملکه...همه پشتم بودن و اجازه پرو شدن بقیه رو بهشون نمیدادن همه نمیدونم مشکلشون با من چی بود یا چیکار کرده بودم...امروز هم مثل بقیه روز ها کسل کننده بود بالاخره موقع غذا شد و حالا میتونستم بعد از چند روز جیمین رو سر میز ببینم خوشحال و شاد و خندون رفتم پایین و حدسم هم درست بود سریع رفتم و جیمین و بغل کردم و گونش رو بوسیدم...
جیمین: چطوری فرشته من؟
سویون: عالیییی...وقتی شوهرم رو دیدم عالی شدم...
جیمین: اووووو
سویون: اهوم
ملکه: کافیه بیاید کمی غذا بخورید...
نشسم سر میز و شروع کردم به خوردن ملکه امروز رفتارش عجیب بود....شونه ای بالا انداختم و شروع کردم به خوردن که از طرف ملکه ظرف غذایی جلوم گذاشتن و درش رو باز کردن وقتی درش رو باز کردن و بوی غذا بهم خورد حالت تهوع گرفتم و دویدم از سر میز کنار....و دویدم بیرون که میدونم جیمین هم دنبالم اومد ولی حالم بهم نخورد و از یه طرف رنگم مثل کچ سفید شده بود
جیمین: سویون...حالت خوبه؟
سویون: اهوم...خوبم...نمیدونم چرا یهو اینطوری شد
جیمین: بزار پزشک رو خبر کنم بیاد
سویون: نمیخواد...من خوبم
ملکه: نکنه از چیزی میترسی؟
جیمین: یعنی چی مادر؟ مثلا از چی؟
ملکه: از این که حامله باشی
جیمین: امکان نداره
سویون: نه بانوی من...همچین چیزی نیست
ملکه: پس چرا مقاومت میکنی؟
جیمین مقاومتی نداره...همین الان پزشک دربار رو خبر کنید
سرباز: بله سرورم
جیمین سویون رو به اتاقش برد و نشوندش روی تخت چند دقیقه بعد پزشک اومد...ولی اون پزشک قصر نبود...
جیمین: شما دیگه کی هستید؟
پزشک: من پشک شین هستم دستیار پزشک قصر
جیمین: پس چرا تا حالا اینجا ندیدمت؟
پزشک: خوب...خوب چون که من یه مدت سفر بودم سرورم
جیمین: آهان...میتونی شروع کنی
پزشک نشست و نبض سویون رو گرفت ک یهو خوشحال از جاش بلند شد...
پزشک: تبریک میگم سرورم بانو..بانو باردار هستن
سویون ویو
با گفتن این حرف انگار آب یخ ریختن رو سرم...چطور؟...چطور امکان داره....جیمین ماتش برده بود
سویون: نه این امکان نداره حتما اشتباهی شده...دوباره...دوباره امتحان کن
آستینش رو می‌کشه بالا و پزشک دوباره معاینه اش میکنه...
پزشک: گفتم که شما باردار هستید
ملکه به سمت سویون اومد و محکم زد تو گوش سویون...
ملکه: پس حرف هایی که راجب تو میزدن درست بود....



....
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 107سویون: بانوی من باور...

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 108سویون: تو چرا؟ تو چر...

حالا منظورش رو فهمیدم:)

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 105جیمین: هوفففف...کی ب...

پشیمونی..پارت. ۲۳ویو جناسویون بهم زنگ زد و گفت که چند نفر دا...

رمان j_k

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط