پارتاز یک شب شروع شد

پارت26=از یک شب شروع شد
راننده حرکت کرد
ته: یونجی عزیزم تو رو من بغل نکردم بیا بغلم
یونجی می‌ره بغل باباش
ته: چرا باش رفتین
جی هو: نه ما نرفتیم خودش مارو بزور برد
سوجین: خیل خب حالا دیگه اینجایین ته تو هم تا میرسیم یکم بخواب
2 ساعت بعد
اونا رفتن خونه پیش داسام و آت و رنگ خودرو زدن که آت درو باز کرد
آت: یونجییی (بغل+گریه)
یونجی: مامانیی
داسام: جی هو کوو ایناششش بیا بغلمم
جی هو می‌ره بغل مامانش بعد همه میان میشینن
داسام: با اون چیکار کردی
سوجین: جی هو و یونجی برین تو اتاق
یونجی: چرا دایی(بغض)
ته: بابایی برین باهم بازی کنین
میرن تو اتاق
داسام: خب
سوجین: کارشو تموم کردیم
آت: چیی کشتینشش
ته: کشتن که نه ولی فک کنم اینقدری که ازش خون رفت تا الان مرده باشه
آت:وای
ته: داسام میشه ی قرص بم بدی
آت: چرا چیشده
سوجین: ته از صبح تن کرده تازه الان بدنش همه درد می‌کنه
آت: چرا
سوجین: خب دعوا کردن آت
داسام: الان میارم بیان: مرسی
ته قرص خورد و رفت رو مبل دراز کشید که خوابش برد
بیو ات
رفتم به یونجی گفتم بریم بخوابیم و جی هو هم رفت پیش مامان باباش خوابید اول یخورده با یونجی درس کار کردم بعدشم خوابوندمش بعد رفتم ی کهنه خیس کردمو اومدم گزاشتم رو پیشونیه ته بعد یخورده کهنه رو برداشتم و دستمو گزاشتم رو سرش و سرشو نوازش کردم بعدم پایین مبل دراز کشیدم که خوابم برد و 2 ساعت بعد با صدای گریه کردن یونجی بیدار شدم
آت: چیشدهه
یونجی: مامان دایی نمیبرتم پارکک هققق باید ببره هقق(گربه)
آت: ای بچه بد بیا اینجا بخواب داییو بابات امروز خستن بدو
یونجی میاد پیش مامانش و تو بغل مامانش میخوابه بعد آت هم می‌خوابه ساعت 09:00
بعدم شب ساعت ۲, از خواب بلند شدم دیدم تب ته بهتر شده و بعد دوباره خوابیدم
ته: اینقدر نگرانی؟
آت: چی بیداریی.
ته: اوم
-آت میاد رو مبل رو ی ته دراز می‌کشه
آت: تبت بهتر شده
ته: اوم راحتی؟
آت: اره ههه راستی تو بدنت درد میگیره
میخواستم بلند شم که گرفتم نزاشت برم و گفت صبر کن اشکال نداره بخواب بعدشم من دراز کشیدم یکم بعد که خوابش برد آروم بلند شدم رفتم پایین مبل پیش یونجی فردا صبح
دیدگاه ها (۲)

پارت27=از یک شب شروع شدفردا صبح باز هم با صدای گریه یونجی بی...

پارت28= از یک شب شروع شدیونجی پشو از خواب یونجی: مامان خوابم...

پارت25=از یک شب شروع شدچجوری میتونم بخوابم؟ 2 ساعت بعدبالاخر...

پارت 24=از یک شب شروع شد -چند روز بعدبیو اتداشتم خونه رو مرت...

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۹#شام سه نفرمون رو خوردیم . اولین بار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط