حسرت سنگینی ست بر دلم

‌ ‌ حسرت سنگینی ست بر دلم...
اینکه بنشینم گوشه ی خانه و هر روز ببینم...
آرام جان یک نفر
آرام میگرد با لقاءالله...
حسرت میخورم که جهاد بر من ممنوع ست...
ای کاش من هم می توانستم بروم و سرم را بدهم...
من هم همانند تو برادر رزمنده و شهیدم...
«با اذن رهبرم، از جانم بگذرم، در راه این حرم در راه یار...»
اما...
شرمگین هستم ازینکه، کاری به جز دعا برای عشق به شهدا و رزمندگان از دستم بر نمی آید....
اما حرف قشنگت، آویزه ی گوشم ست...
«سرخی خونت را فدای سیاهی چادرم کرده ای»
برادر شهیدم!
چادرم را محکم تر میگیرم و با ذکر یا زهرا
به تمام جهانیان میگویم:
من با سیاهی چادرم، لرزه اندازم به دشمن و مدافع خون برادر شهیدم هستم...
اللهم ارزقنی توفیق شهادة فی سبیلک..

مدافعین حریم:
https://telegram.me/joinchat/AiR04T9GhP-G76sbwfE97Q
دیدگاه ها (۱)

ابوعلی مهاجرین از فرماندهان النصره که عکس سلفی‌اش را با شهدا...

#مهــــدے_جاندر «دومین شب جمعہ» مـرا بہ همراهتببر بـہ «کربُب...

عکسی که موقعه شهادت درجیب یکی ازمدافعان پیداشدآقاجون باخون ر...

زینب ٺماشا ڪن ببین ، ما مرد مردسٺان شدیم.مجنونـِ این دل دادن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط