ادامه تک پارتی از جونگکوک absolute blackness

سریع از اتاق خارج شدم اشکام پشت هم میریخت من واقعا نمیخام طلاق بگیرم، فقط اونو گفتم تا کوک یکم به خودش بیاد ولی مثل اینکه فایده ای نداشت، بلکه بدترم شد دیگه باید تمومش کنم همین الان میرم درخاست طلاق میدم، لباسامو تنم کردم و با گریه از خونه زدم بیرون اشکام انقد تند میریختن که گاهی اوقات چشام تار میدید

بالاخره رسیدم،وارد، شدم و درخاست طلاق دادم مشاور خیلی اسرار داشت که بهم کمک کنه ولی من کارم ازین حرفا گذشته بود، گفتن فردا ساعت 7 صبح بریم برگه رو امضا کنیم و تموم.
با این که دلم نمیخاصت ولی برگشتم خونه کوک هنوز اتاقش بود اشکامو پاک کردم، بدون اینکه در بزنم وارد شدم جلوی در وایسادم
+فردا ساعت 7 صب باید بریم طلاق نامرو امضا کنیم
_فهمیدم
از اتاق اومدم بیرون
کوک خیلیی خونسرد و معمولی بود

پرش زمانی فردا ساعت 7 :
روی صندلی کنار کوک نشسته بودم تا نوبتمون شه
به زور خودمو نگه داشتم تا اشکام نریزه

منشی : جعون جونگکوک و کیم ا.ت بفرمایید داخل

با تردید وارد اتاق شدم ک مشاور اومد جلومون

مشاور ببخشید ولی هنوزم وقت هست، میتونم کمکتون کنم تا مشکلتون حل شه

_نه ممنون ما قبلا حرفامونو زدیم

مشاور با تردید سری تکون داد و کنار رفت

_کجارو باید امضا کنم؟

مشاور : اینجا
کوک امضا کرد و رفت کنار تا منم برم امضا کنم، با چشای اشکیم برگه رو امضا کردم
از اونجا اومدیم بیرون رفتم تو فکر، وقتایی که با کوک باهم خش میگذروندیم، بیرون میرفتیم با یاد اوریشون لبخند بیجونی زدم،

اصلا تو حال خودم نبودم چشمامو بسته بودم و به جونگکوکی فک میکردم که دیگه ندارمش

صدای بوق ی کامیون منو به خودم اورد و بعد درد بدی تو بدنم، مخصوصا سرم حس پیچید و در اخر صدای مردم و صدای کوک ک با گریه اسممو صدا میزد شنیدم
زیر لب دوست دارمی ب کوک گفتم و سیاهی مطلق....


امیدوارم خوشتون اومده باشه💜
دیدگاه ها (۴۲)

سناریو

آدمایی که سعی میکنن همه رو خوشحال نگه دارن، خودشون خیلی کم خ...

تک پارتی از جونگکوک absolute blackness

فقط اونجا که سعدی میگه:چنان به موی تو آشفته‌ ام به بوی تو مس...

چند شاتی#درخواستی part: ⁴ویو جینبعد از 4 ساعت که همه ی آرمی ...

پارت ۱۴

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط