رززخمیمن
#رُز_زخمی_من
پارت 39
جونگکوک دستاشو به هم کوبید و بلند شد.
خب خانوم کوچولو... آماده شو برای شکست!
ات دست به کمر ایستاد و خندید.
شکست؟! آخه تو بلد نیستی حتی یه تخممرغ نیمرو کنی بدون اینکه سیاه شه!
جونگکوک با ادا گفت:
اینا شایعهست! من یه سرآشپزم، فقط هنوز کشف نشدم.
هر دو وارد آشپزخونه شدن. ات یخچالو باز کرد و با جدیت گفت:
قانون شماره یک! هرکسی فقط با سه مادهی اولیه باید غذا درست کنه.
جونگکوک با چشمهای درخشان پرسید:
سه تا؟ خب... انتخاب من: تخممرغ، پنیر و... نودل!
ات زد زیر خنده.
این بیشتر شبیه غذای دانشجویییه!
جونگکوک شونه بالا انداخت.
مهم طعمشه، نه اسمش.
ات هم انتخاب کرد: سیبزمینی، گوجهفرنگی و کمی سبزیجات.
حالا ببین کی بهتره!
جونگکوک با حرکات عجیبغریب شروع کرد نودل رو توی قابلمه ریختن، درحالیکه هی با صدای بلند به سبک برنامههای آشپزی میگفت:
و اینجاست شاهکار قرن! ترکیب جادوییِ آشپزِ افسانهای... جئون جونگکوک!
ات که مشغول پوست کندن سیبزمینی بود، خندید و گفت:
شاهکار قرن؟! بیشتر شبیه فاجعه قرنه!
جونگکوک تظاهر کرد که خیلی دلخور شده.
تو اعتمادبهنفس منو میشکنی، کوچولو!
ات با خنده گفت:
من فقط واقعیتو میگم.
بعد از بیست دقیقه، ات یه خوراک ساده اما خوشمزه آماده کرد. جونگکوک هم نودلش رو با پنیر و تخممرغ مخلوط کرده بود و با افتخار گذاشت روی میز.
ات با خنده نگاه کرد.
خب... ظاهرش که مثل بمب میمونه.
جونگکوک قاشق برداشت، یه لقمه آماده کرد و جلو دهن ات گرفت.
اول تو امتحان کن، تا بفهمی چرا بهش میگم شاهکار.
ات مردد نگاهش کرد، اما بعد لقمه رو برداشت. همین که مزه رو چشید، خندید.
اوه خدای من... این واقعاً خوب شده!
جونگکوک با غرور گفت:
معلومه! هیچوقت قدرت یه سرآشپز مخفی رو دستکم نگیر.
ات هم از غذای خودش یه قاشق به جونگکوک داد. جونگکوک خورد و بعد با خنده گفت:
خب... تو برندهای.
ات با تعجب گفت:
چی؟! چرا اینقدر راحت قبول کردی؟
جونگکوک بهش خیره شد و با لبخند آروم گفت:
چون دیدن لبخندت وقتی خوشحالی... برای من از هر بردی مهمتره.
ات یه لحظه ساکت شد، قلبش تند زد. بعد برای اینکه فضا رو عوض کنه، سریع گفت:
خیلی پررویی... ولی خب، حالا که باختی، یادت نره یک هفته نوکر منی!
جونگکوک خندید و دستشو به نشونه تسلیم بالا برد.
هرچی خانوم کوچولوی سختگیر بگه...
صدای خندهی هر دو توی آشپزخونه پیچید، درحالیکه بارون همچنان پشت پنجره آرام و بیوقفه میبارید..
پارت 39
جونگکوک دستاشو به هم کوبید و بلند شد.
خب خانوم کوچولو... آماده شو برای شکست!
ات دست به کمر ایستاد و خندید.
شکست؟! آخه تو بلد نیستی حتی یه تخممرغ نیمرو کنی بدون اینکه سیاه شه!
جونگکوک با ادا گفت:
اینا شایعهست! من یه سرآشپزم، فقط هنوز کشف نشدم.
هر دو وارد آشپزخونه شدن. ات یخچالو باز کرد و با جدیت گفت:
قانون شماره یک! هرکسی فقط با سه مادهی اولیه باید غذا درست کنه.
جونگکوک با چشمهای درخشان پرسید:
سه تا؟ خب... انتخاب من: تخممرغ، پنیر و... نودل!
ات زد زیر خنده.
این بیشتر شبیه غذای دانشجویییه!
جونگکوک شونه بالا انداخت.
مهم طعمشه، نه اسمش.
ات هم انتخاب کرد: سیبزمینی، گوجهفرنگی و کمی سبزیجات.
حالا ببین کی بهتره!
جونگکوک با حرکات عجیبغریب شروع کرد نودل رو توی قابلمه ریختن، درحالیکه هی با صدای بلند به سبک برنامههای آشپزی میگفت:
و اینجاست شاهکار قرن! ترکیب جادوییِ آشپزِ افسانهای... جئون جونگکوک!
ات که مشغول پوست کندن سیبزمینی بود، خندید و گفت:
شاهکار قرن؟! بیشتر شبیه فاجعه قرنه!
جونگکوک تظاهر کرد که خیلی دلخور شده.
تو اعتمادبهنفس منو میشکنی، کوچولو!
ات با خنده گفت:
من فقط واقعیتو میگم.
بعد از بیست دقیقه، ات یه خوراک ساده اما خوشمزه آماده کرد. جونگکوک هم نودلش رو با پنیر و تخممرغ مخلوط کرده بود و با افتخار گذاشت روی میز.
ات با خنده نگاه کرد.
خب... ظاهرش که مثل بمب میمونه.
جونگکوک قاشق برداشت، یه لقمه آماده کرد و جلو دهن ات گرفت.
اول تو امتحان کن، تا بفهمی چرا بهش میگم شاهکار.
ات مردد نگاهش کرد، اما بعد لقمه رو برداشت. همین که مزه رو چشید، خندید.
اوه خدای من... این واقعاً خوب شده!
جونگکوک با غرور گفت:
معلومه! هیچوقت قدرت یه سرآشپز مخفی رو دستکم نگیر.
ات هم از غذای خودش یه قاشق به جونگکوک داد. جونگکوک خورد و بعد با خنده گفت:
خب... تو برندهای.
ات با تعجب گفت:
چی؟! چرا اینقدر راحت قبول کردی؟
جونگکوک بهش خیره شد و با لبخند آروم گفت:
چون دیدن لبخندت وقتی خوشحالی... برای من از هر بردی مهمتره.
ات یه لحظه ساکت شد، قلبش تند زد. بعد برای اینکه فضا رو عوض کنه، سریع گفت:
خیلی پررویی... ولی خب، حالا که باختی، یادت نره یک هفته نوکر منی!
جونگکوک خندید و دستشو به نشونه تسلیم بالا برد.
هرچی خانوم کوچولوی سختگیر بگه...
صدای خندهی هر دو توی آشپزخونه پیچید، درحالیکه بارون همچنان پشت پنجره آرام و بیوقفه میبارید..
- ۱.۴k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط