می خواهم برگردم به روزهای کودکی

می خواهم برگردم به روزهای کودکی
ان زمان ها که:
پدر تنها قهرمان بود
عشق, تنها در اغوش مادر خلاصه می شد
بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدرم بود....
بدترین دشمنانم, خواهروبرادرهای خودم بود.
تنها دردم, زانوهای زخمی ام بودند.
تنها چیزی که میشکست, اسباب بازی هایم بودند.
ومعنای خداحافظ, تا فردا بود....!
دیدگاه ها (۳)

از آدمها نپرسید چرا ناراحتنبرایِ اشکها و بغضهایشان...دلیل نخ...

اشک در چشمان من طوفان غم دارد ولی... خنده بر لب میزنم تا عکس...

آدم ها آرام آرام پیر نمیشوند..آدمها در یک لحظه ..با یک تلفن....

از بودنت باوری ساخته ام که بی تو بودن را باور ندارم

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط