تکپارتی(وقتی پریود میشی و...)

#فیک
#استری_کیدز

تکپارتی(وقتی پریود میشی و...)

با دردی که توی ناحیه شکمت احساس کردی ناله بلندی سردادی،چان روی کاناپه نشسته بود و به صفحه نمایشگر تلویزیون خیره بود اما با صدای تو نگاهشو از تلویزیون گرفت و به تو داد.کمی متعجب شد و به آرومی لب زد.
-ا/ت چیزی شده؟
+نه فقط یه چیزی رفت داخل گوشت پام
-اوم خوبه
لبخندی زد و مجددا نگاهشو به صفحه نمایشگر تلویزیون داد،نفس عمیقی بیرون دادی و با لحنی خسته لبهاتو ازهم فاصله دادی.
+اوپا من میرم بخوابم...شبت بخیر
-شب بخیر نونا
به طرف اتاقت برگشتی،در رو از چارچوب فاصله دادی و وارد فضای اتاق شدی؛ساکت و ترسناک.در رو پشت سرت بستی و به طرف تختت قدم برداشت،پوفی از کلافی کشیدی و جسمتو روی فضای تخت ولو کردی.از خوابیدن وحشت داشتی
چون به خوبی میدونشستی اگه بخوابی ممکنه چه اتفاقی بیوفته،پدر و مادرتون به یه سفر کاری رفته بودن و تو و چان تنها بودین.ازش خجالت میکشیدی که بهش بگی پریود شدی برای همین سکوت کردی و لب نزدی.چشمهات رو ماساژ آرومی دادی و پلکهات به آرومی سنگین شدن و به خواب عمیقی فرو رفتی.
{چان}
عقربه های ساعت 3 شب رو نشون میدادن،سرشو به تکیه گاه کاناپه تکیه زده بود و پلکهاش رو هم قرار گرفته بود.ناگهان صدای جیغ و گریه های بلندی از اتاق تو توی فضای خونه پیچید،پلکهاش با سرعت روبه سقف ازهم فاصله گرفتن و نگاهشو به در بسته اتاق داد.از روی کاناپه
بلند شد و به طرف اتاق تو قدم برداشت،در رو باز کرد و با تویی که روی فضای تخت غلت میزدی و زانوهات رو توی شکمت فرو برده بودی مواجه شد.به سرعت به سمتت حمله ور شد و جسمت رو به آغوش کشید.توی آغوشش بیقراری میکردی و لبهات رو به دندون گرفته بودی تا از
مانع خروج فریادهای بلندت بشی،چهره ات رنگ گچ به خودش گرفته بود.چان با نگرانی سرتو به سینه اش فشرد که ملافه سفید رنگ تخت که حالا آغشته به خون بود نگاهشو جلب کرد.
-ا/ت تو پریود شدی...خیلی خوب خیلی خوب فقط آروم باش خب
اما بی فایده بود با صدایی بلند هق هق میزدی و با مشت روی ناحیه شکمت میکوبیدی که چان مچ دستت رو محکم گرفت و سرتو بیشتر به جسمش فشرد.
-آروم باش خوشگلم..نباید اینکارو بکنی خطرناکه برات خوب نیست...داداشی همه درداتو به جون میخره خب؟فقط گریه نکن خواهش میکنم
جسمتو از آغوشش فاصله داد و براید استایل بغلت کرد.به طرف حموم قدم برداشت و آروم تورو روی زمین گذاشت،در حموم رو از چارچوب فاصله داد و به طرف وان رفت.میزان دمای آب رو تنظیم کرد که سرتو توی عضله های بازوش فرو بردی و با گریه لب زدی.
+چان هق هق...خیلی درد دارم نمیتونم هق خواهش میکنم هق هق شکمم خیلی درد میکنه
دستی لای موهات کشید و دسته ای از موهات رو پشت گوشت زد.
-میدونم درد داری...ولی این آب تنی حالتو بهتر میکنه قول میدم...لباست رو برات آماده میکنم و پشت در میزارم تا معذب نشی
بوسه ای روی لپت کاشت و از حموم خارج شد.مجددا وارد اتاقت شد،به طرف کمد لباسات رفت و از بین انواع لباس لباسی گرم و مناسب رو انتخاب کرد و نوار(پد بهداشتی)رو روی لباسات گذاشت و مجددا به سمت حوم امد و وسایلت رو جلوی در قرار داد.به طرف اتاقت رفت و ملافه
تخت رو عوض کرد و ملافهی سابق رو توی سبد انداخت،موزیک ملایمی پلی کرد و عطر خوش بویی رو با هوای خفه کننده فضای اتاق تو جایگزین کرد.عقربه ی ساعت روی 3:47 دقیقه قرار گرفته بود و چان اتاق رو کاملا برای تو آماده کرده بود و
تکیه به دیوار کنار در حموم منتظر تو بود،با باز شدن در با سرعت تکیشو از دیوار گرفت و روبه روی تو ایستاد.لباس هاتو پوشیده بودی و حوله ای دور موهات پیچیده بودی،دستتو گرفت و به طرف اتاق هدایتت کرد.وارد اتاق شدی و به طرف تختت رفتی،چان قبل از تو روی تخت نشست
و جلو رفتی سرتو رو پاهاش گذاشتی.حوله رو از دور موهات باز کرد و به آرومی لابه لای موهات کشید تا خیسی موهات رو از بین ببره.
-الان حالت خوبه؟
+خیلی
-خیلی شیطون شدیا...حالا دیگه پنهان کاریم میکنی؟
+من فقطـ...
با قرار گرفتن انگشتش روی لبهات ادامه حرفت رو قورت دادی و گوش به حرفهاش سپردی.
-هر وقت درد داشتی باید به خودم بگی فهمیدی؟...دیگه نبینم بدون من درد بکشی
+دوست دارم داداشی
+من عاشقتم کیوت من
درحالی که موهات رو نوازش میکرد پلکهات سنگین شدن و به خواب عمیقی روی پاهای برادرت فرو رفتی.
دیدگاه ها (۵)

تکپارتی(وقتی یه پدر بود و...)

چندپارتی(وقتی مجبور شدی و...)پارت1

happy birthday felix

تکپارتی(وقتی از دستت داد و...)

My angel (part5)نفهمیدی چیشد که مرد ازت جدا شد و با خوردن مش...

موضوع:وقتی میخوای لباس عوض کنی...تک پارتی اسمات داره اگه دوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط