اقایی خیلی پیر با بال هایی خیلی بزرگ

📖اقایی خیلی پیر با بال هایی خیلی بزرگ

📝معرفی کتاب
روز دوم باران آنقدر خرچنگ تو حیاط کشته بودند که پلایو باید تو حیاط غرق شده در آب ، آب پیمایی میکرد تا خرچنگ ها را تو دریا پرت کند . نوزادشان تمام شب تو تب غوطه ور شد

✍اثر:#گابریل_گارسیا_مارکز
دیدگاه ها (۰)

📚برشی از کتاب روباه گفت:کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی. اگ...

بدن جایگاه نعمت‌های واقعی درونیه. و تو مملو از نعمت و موهبتی...

📖ملانصرالدین📝معرفی کتاب در یکی از کتاب فروشی ها دوستی مرا دی...

نظرتون چیه ؟

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴⁷جونگکوک: معرفی میکنم... خانم کیم ا/ت. دو...

My angel (part 13)پشتت رو بهش کردی تا بیشتر از این متوجه خجا...

P⁸ویو راوی فلش بک به^^″ مهمونی″^^امروز روز بود که شاید میشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط