میخاست گریه نکند ولی جنازه اش در رودخانه اتاقش پیدا شد
میخاست گریه نکند ولی جنازه اش در رودخانه اتاقش پیدا شد
...و اینگونه شد که اشکهای سرکوبشدهاش رودخانهای از سکوت ساختند که نه ماهی در آن شنا میکرد و نه آبی در آن جریان داشت.
تنها قایقی شکسته به نام امید روی سطح مردهی آبها لنگر انداخته بود و او که حالا خود جنازهای بیش نبود در انعکاس پنجره برای آخرین بار خندهای را دید که هرگز به لبهایش نرسید.
...و اینگونه شد که اشکهای سرکوبشدهاش رودخانهای از سکوت ساختند که نه ماهی در آن شنا میکرد و نه آبی در آن جریان داشت.
تنها قایقی شکسته به نام امید روی سطح مردهی آبها لنگر انداخته بود و او که حالا خود جنازهای بیش نبود در انعکاس پنجره برای آخرین بار خندهای را دید که هرگز به لبهایش نرسید.
- ۱.۱k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط