میخاست گریه نکند ولی جنازه اش در رودخانه اتاقش پیدا شد

میخاست گریه نکند ولی جنازه اش در رودخانه اتاقش پیدا شد
...و اینگونه شد که اشک‌های سرکوب‌شده‌اش رودخانه‌ای از سکوت ساختند که نه ماهی در آن شنا می‌کرد و نه آبی در آن جریان داشت.
تنها قایقی شکسته به نام امید روی سطح مرده‌ی آب‌ها لنگر انداخته بود و او که حالا خود جنازه‌ای بیش نبود در انعکاس پنجره برای آخرین بار خنده‌ای را دید که هرگز به لب‌هایش نرسید.
دیدگاه ها (۱)

بلی مرسی

هعی😞 فقط عزیزان توجه داشته باشید مرد نه به این افراد نر میگن...

قرص های که برایم خریده اند تا شاید باانها عاقل شوم را دانه ...

روز بعد بیدار شدم و هنوز آنجا بود. افسردگی و اضطراب، هردو با...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط