chand Party وقتی به بغلش وابسته ای ولی

chand Party: وقتی به بغلش وابسته ای ولی.......

یونگی: رفتم سمت اتاقش و در زدم تق تق تق
هانا: کیه؟(بغض)
یونگی: در رو باز کردم و رفتم داخل پشتش به من بود و زانوهاش رو بغل کرده بود رفتم سمتش و از پشت بغلش کردم
یونگی: پیشی کوچولوی من چیشده؟
هانا: یه جوری حرف میزنی انگار نه انگار(بغض)
یونگی: (خنده) باشه باشه ببخشید
هانا: من چند شبه به خاطر تو....هق..... نتونستم هق بخوابم هق هق.... نیومدی بغلم کنی هق هق هق(گریه شدید)
یونگی: یااا گریه نکن ببخشید ببخشید(برش گردون سمت خودش و محکم بغلش کرد)

یونگی: هانا اینقدر گریه کرده بود که کل پیراهنم خیس شد ترسیدم غش کنه یه وقت
یونگی: شششش هانا عزیزم اروم باش
هانا: اصلا دست خودم نبود همش دلم میخواست تو بغل یونگی گریه کنم نمیدونستم چرا اینجوری شدم که بعد از چند دقیقه چشام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم و فقط ضربه هایی که یونگی میز رو گونم رو حس میکردم که اونم بعد از چند دقیقه حس نکردم
دیدگاه ها (۰)

chand Party: وقتی به بغلش وابسته ای ولی.......یونگی: هانا ای...

scenario:وقتی وسط اهم اهم دلت درد میگیره و میزنی زیر گریهنام...

chand Party: وقتی به بغلش وابسته ای ولی......هانا: بلند شدم ...

chand Party:وقتی به بغلش وابسته ای ولی.......یونگی:در هر صور...

زندگی نامعلوم

سه پارتی هیسونگ p۲

واییی باورم نمیشه دارم پارت میزارم و خب باید بگم ادامیننن گل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط