صدای امواج دریامنومییره به اون دوردورابه روزای خوشی که دا

صدای امواج دریامنومییره به اون دوردورابه روزای خوشی که داشتم یادته دستامون قفل هم کردیم روی ماسه هاپای لخت قدم میزدیم تومیخندیدی میگفتی دیونه حالاچراپای لخت راه بریم خوب باکفشم میشه من بهت نگاه میکردم گفتم باکفش به دریا بی احترامی میشه مگه توخونه کسی میری باکفش میری توخونشون...؟ بهم نگاه میکردی ومیگفتی من تسلیمم هرچی توبگی....... دوست دارم وقتی میرم دریاهیچکس دریانره فقط من تنهاباشه روی ماسه هاقدم بزنم دریاروتوبندبندوجودم حس کنم اینقدرعمیق که شاید آخرین با باشه که اومدم بشینم ساعت هامحوابی بی کرانش بشم خودمو غرق نگاهش کنم همه جاسکوت باشه فقط من باشم صدای دریا.......

صحرا
دیدگاه ها (۱)

پاییزه زیبای منچه خوب است که آمدی.چه خوب است که باز هم چشم ه...

پاییز را باید روی چشم گذاشت!بوسید و لبِ طاقچه ی عادت،لای کتا...

حوالی چشمانت انگاردریایی بدون موج هست آرام بی صدا...صحرا

آن بهشتی که همه در طلبش معتکف اندمن کافر همه شب با تو به آغو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط