تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی

تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی
غنای ساده و معصوم شعر ناب منی

رفیق غربت خاموش روز خلوت من
حریف خواب و خیال شب شراب منی

تو روح نقره یی چشمه های بیداری
تو نبض آبی دریاچه های خواب منی

سیاه و سرد و پذیرنده ، آسمان توام
بلند و روشن و بخشنده ، آفتاب منی

مرا بسوی تو جز عشق بی حساب مباد
چرا که ماحصل رنج بی حساب منی

همیشه از همه پرسیده ام ، رهایی را
تو از زمانه کنون ، بهترین جواب منی

دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید
تویی که نقطه پایان اضطراب منی

گُریزی از تو ندارم ، هر آنچه هست ، تویی
اگر صواب منی یا که ناصواب منی...؛؛
دیدگاه ها (۲)

این خزانم را نبین من هم بهاری داشتم با تمام بی کسی هایم تبا...

هنـوز هم که هنـوز هسـت میـروم به همـان کافـه...می نشیـنم روب...

فکر کن باران شبی نم نم بیاید، وای نهیار ِ مو خرمایی ات از بم...

ای خیره به این خیره چه زیباست نگاهت !جانم به لب آمد چه فریبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط