پارت جیمز تویی
پارت²⁴: جیمز؟ تویی؟
(ساعت ۱۲:۳٠)
(آریکا)
متوجه شده بودم که نمیتونم توی خونه، تا وقتی که زخمش خوب نشده نگهش دارم... مجبور شدم تعقیبش کنم، چونکه هر لحظه ممکن بود که یا بخیه ـش پاره بشه یا مافیا پیداش کنن...
و همزمان میخواستم بدونم این "جیمز" کیه که انقد توجه کلارکو به خودش جمع کرده.
از خونه زدم بیرون
(یک ربع بعد*)
داشتم کلارکو دنبال میکردم...
شونه ـش رو گرفته بود و با تمام تلاشش راه میرفت
فک کنم به در خونه ـش رسیده بود چون وایستاد
تا اومد زنگ درو بزنه... چون دستش رو زیادی تکون داره بود آخریم گره بخیه هم پاره شد و از شدت در افتاد و کوبیده شد به در...
خونریزی خیلی زیادی داشت
(جیمز)
داشتم کتاب میخوندم که یهو یه صدای خیلی بلند از در اومد و کل خونه لرزید...
از ترس خشکم زد
این نمیتونست یه تصادف باشه
و یا یک آدم روانی
سعی کردم پا بشم و برم درو وا کنم
دویدم سمت در، ولی کسی نبود
با ترس و لرز درو وا کردم
با ترس داد زدم:(کلارک!؟)
پیرهنش خونی بود، شونه ـش زخمی بود
سریع رفتم سمتش
گفتم:(کلارک... کلارک؟ چیشده؟! کلارکککک؟!)
یه دور و بر نگاه کردم
یهو یه صدایی اومد، یه صدای آشنا...:(جیمز؟ خودتی؟)
گفتم:(تو کی هستی؟) اومد جلوی نور....
و... وایسا ببینم، شگفت زده گفتم:(آریکا؟!)
من به اون ترسیده زل زده بود.... اونم متفکر به من
ادامهـ دارد...
بقیه پارت های رمان: https://wisgoon.com/c/1920495/
#سونیک #شدو #گاچا #گاچاکلاب #گاچانوکس #گاچا_کلاب #گاچا_نوکس #ادیت #ادیتور #اینشات #آرت #آرتیست #نقاش #نقاشی #اوسی #پینترست #وایب #گاچا_لایف #گاچا_لایف_دو
#sonic #shadow #Gacha #GachaClub #GachaNox #Gacha_Club #Gacha_Nox #Edit #Editor #Inshat #Art #Artist #Painter #Painting #oc #Pinterest #Vibe #gacha_Life #Gacha_Life_two
(ساعت ۱۲:۳٠)
(آریکا)
متوجه شده بودم که نمیتونم توی خونه، تا وقتی که زخمش خوب نشده نگهش دارم... مجبور شدم تعقیبش کنم، چونکه هر لحظه ممکن بود که یا بخیه ـش پاره بشه یا مافیا پیداش کنن...
و همزمان میخواستم بدونم این "جیمز" کیه که انقد توجه کلارکو به خودش جمع کرده.
از خونه زدم بیرون
(یک ربع بعد*)
داشتم کلارکو دنبال میکردم...
شونه ـش رو گرفته بود و با تمام تلاشش راه میرفت
فک کنم به در خونه ـش رسیده بود چون وایستاد
تا اومد زنگ درو بزنه... چون دستش رو زیادی تکون داره بود آخریم گره بخیه هم پاره شد و از شدت در افتاد و کوبیده شد به در...
خونریزی خیلی زیادی داشت
(جیمز)
داشتم کتاب میخوندم که یهو یه صدای خیلی بلند از در اومد و کل خونه لرزید...
از ترس خشکم زد
این نمیتونست یه تصادف باشه
و یا یک آدم روانی
سعی کردم پا بشم و برم درو وا کنم
دویدم سمت در، ولی کسی نبود
با ترس و لرز درو وا کردم
با ترس داد زدم:(کلارک!؟)
پیرهنش خونی بود، شونه ـش زخمی بود
سریع رفتم سمتش
گفتم:(کلارک... کلارک؟ چیشده؟! کلارکککک؟!)
یه دور و بر نگاه کردم
یهو یه صدایی اومد، یه صدای آشنا...:(جیمز؟ خودتی؟)
گفتم:(تو کی هستی؟) اومد جلوی نور....
و... وایسا ببینم، شگفت زده گفتم:(آریکا؟!)
من به اون ترسیده زل زده بود.... اونم متفکر به من
ادامهـ دارد...
بقیه پارت های رمان: https://wisgoon.com/c/1920495/
#سونیک #شدو #گاچا #گاچاکلاب #گاچانوکس #گاچا_کلاب #گاچا_نوکس #ادیت #ادیتور #اینشات #آرت #آرتیست #نقاش #نقاشی #اوسی #پینترست #وایب #گاچا_لایف #گاچا_لایف_دو
#sonic #shadow #Gacha #GachaClub #GachaNox #Gacha_Club #Gacha_Nox #Edit #Editor #Inshat #Art #Artist #Painter #Painting #oc #Pinterest #Vibe #gacha_Life #Gacha_Life_two
- ۷.۹k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط