چشم در چشم و لبت را به لبم میدوزی

چشم در چشم و لبت را به لبم میدوزی
آتش عشق چنین یکسره می افزوزی
گفته بودند به چشمان تو کم خیره شوم
گر به تورت بخورم نیمه شبی، یکروزی

حس چشم تو قشنگ است جنون انگیزست
پر طلسمات و پر از عاطفه مرموزی

درک در مکتب عشاق فقط مردودی است
چونکه تدریس بود مبحث عشق آموزی

هرکه در عرصه عشق تو شبی نرد انداخت
جفت شش هم که بیارد نکند پیروزی

آهوی چشم تو برده است فقط صبر و قرار
مثل آن پرتو ماهی که بگیرد یوزی

بازی عشق دو سر باخت بود غره مشو
دل که از ما ببری تازه خودت میسوزی💔
دیدگاه ها (۵)

عسل یکتل حبیب لروح #بسضوگطلع صدره یگلی شبیک #بس_ضوگمرطب و ال...

شایل صورتک وافتر بالبیوت # وأگل #للناس یاهو الش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط