پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت

پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت

شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت

بسیار بود رود در آن برزخ کبود

اما دریغ زهره ی دریا شدن نداشت

در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار

حتی علف اجازه ی زیبا شدن نداشت

دلها اگرچه صاف ولی از هراس سنگ

آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت

چون عقده ای به بغض فرو بود حرف عشق

این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت
دیدگاه ها (۱)

#TheGreatkhamenei

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط