در سایه ی این سقف ترک خورده نشستیم

در سایه ی این سقف ترک خورده نشستیم
بی حوصله و خسته و افسرده نشستیم

خاموش چو فانوس که در خویش خمیده است
پیچیده به خود با تن تا خورده نشستیم

یک بار به پرواز پری باز نکردیم
سر زیر پر خویش فرو برده نشستیم

بر سنگ مزار دل خود مرثیه خواندیم
یک عمر به بالین دل مرده نشستیم

بر گرده ی ما خاطره ی خنجر یاران
با جنگلی از خاطره بر گرده نشستیم

آیینه هم از دیده ی تردید مرا دید
با سایه ی خود نیز دل آزرده نشستیم

برخاست صدا از درو دیوار ولی ما
با این همه فریاد فرو خورده نشستیم

#قیصر_امین_پور
دیدگاه ها (۷)

"مرد"پرنده زبون نفهماز کجا برایش ازادی می اوردم ؟این را قفس ...

بوسه،آناتومی آدم را به هم می ریزدتو را که می بوسممن بال در م...

هزار بار پیاده طواف کعبه کنیقبول حق نشود گر دلی بیازاری...#م...

غلام آن نظــٖربــازم که خاطــر با یکی داردنه مملوکی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط