نامخاندان جئون
نام:خاندان جئون
PART:62
جونگ کوک:آره هردو ا.ت دوقلو بارداره(لبخند)
ا.ت:و جفتشون هم پسرن(لبخند)
م.ت:ایزول دیدی من بهت که میگفتم ا.ت دوقلو بارداره (خوشحال )
م.ک:آره میگفتی(خوشحال)
ب.ک:باورم نمیشه(خوشحال)
ب.ت:منم همینطور(خوشحال)
ب.گ:بهتون تبریک میگم(لبخند)
جونگ کوک . ا.ت:ممنون(لبخند)
م.ت:آ.ت از این به بعد باید خیلی مواظب خورد و خوراکت باشی الان که دوقلو بارداری باید خیلییی مواظب باشی
م.ک:و باید مواظب شکمت باشی که ضربه نخوره
ا.ت:باشه
م.ت:الانم برو بالا استراحت کن لازم نیست برای غذا از روی این همه پله بیای پایین خودمون برات میاریم
ا.ت:مامان لطفا دیگه انقدر سخت نگیر
مواظب خودم هستم و البته این کوچولوها
لازم نیست نگران باشی
جونگ کوک:منم مواظبش هستم
م.ت:خب باشه هرجور راحتی
ب.ت:آ.ت بهتره بری بالا یکم بخوابی توهم همینطور جونگ کوک
ا.ت:باشه بیا بریم جونگ کوک
جونگ کوک:بریم
از پله ها رفتیم بالا و رفتیم اتاقمون
ا.ت:من میرم حموم
جونگ کوک:باشه برو
حولمو برداشتم و رفتم داخل حموم
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
از حموم بیرون اومدم جونگ کوک رو تخت دراز کشیده بود منم حوصله سشوار کشیدن موهامو نداشتم بخاطر همین لباس خوابمو پوشیدم و رفتم به سمت تخت دا میخواستم بشینم
جونگ کوک:
PART:62
جونگ کوک:آره هردو ا.ت دوقلو بارداره(لبخند)
ا.ت:و جفتشون هم پسرن(لبخند)
م.ت:ایزول دیدی من بهت که میگفتم ا.ت دوقلو بارداره (خوشحال )
م.ک:آره میگفتی(خوشحال)
ب.ک:باورم نمیشه(خوشحال)
ب.ت:منم همینطور(خوشحال)
ب.گ:بهتون تبریک میگم(لبخند)
جونگ کوک . ا.ت:ممنون(لبخند)
م.ت:آ.ت از این به بعد باید خیلی مواظب خورد و خوراکت باشی الان که دوقلو بارداری باید خیلییی مواظب باشی
م.ک:و باید مواظب شکمت باشی که ضربه نخوره
ا.ت:باشه
م.ت:الانم برو بالا استراحت کن لازم نیست برای غذا از روی این همه پله بیای پایین خودمون برات میاریم
ا.ت:مامان لطفا دیگه انقدر سخت نگیر
مواظب خودم هستم و البته این کوچولوها
لازم نیست نگران باشی
جونگ کوک:منم مواظبش هستم
م.ت:خب باشه هرجور راحتی
ب.ت:آ.ت بهتره بری بالا یکم بخوابی توهم همینطور جونگ کوک
ا.ت:باشه بیا بریم جونگ کوک
جونگ کوک:بریم
از پله ها رفتیم بالا و رفتیم اتاقمون
ا.ت:من میرم حموم
جونگ کوک:باشه برو
حولمو برداشتم و رفتم داخل حموم
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
از حموم بیرون اومدم جونگ کوک رو تخت دراز کشیده بود منم حوصله سشوار کشیدن موهامو نداشتم بخاطر همین لباس خوابمو پوشیدم و رفتم به سمت تخت دا میخواستم بشینم
جونگ کوک:
- ۶.۴k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط