مرا با بارش باران

‍ مرا با بارش باران،
تنها بگذار،در امتداد آبشارهای بلند.

دامنم را از یاس پر کن،
درباغ سپید لبخند.

در آغوش باد،
رهایم کن با رویای مهتاب،
که در آسمان خیال من،
می نشیند.

گلهای بنفشه را ،
بگذار در گلدان بزرگ تنهاییم،
که به اندازه دنیاست.

پرستوی عاشق را
صدا کردم،
ازتنهاییم ،خبر نداشت.

دامنم را از یاس پر کردم،
باغ لبخند نزد

و گل های بنفشه را،
کاشتم در گلدان بزرگ تنهاییم.

اما....من،

به اندازه دنیا،

تنها بودم.
دیدگاه ها (۱)

با لبت بازی مکن وقتی که صحبت میکنیچشم من دیوانه اما گوش من ک...

بوسیدنت... عبادتی واجب استکه من عمدا ...گاهی ترکش میکنم!کفار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط