عشق در مشروب 🍷
پارت ۱۰ 🍷
با این عرفی که ته زد ارامش خواصی بهم دست داد احساس کردم دوباره اون اغوش گرمه زندگی را پیدا کردم حس زندگی بهم میداد نمیدونم چرا ولی این بغل واقعا زنده بود
با اسمسی که برام اومد کل احساسم پرید گوشیم را از توی جیبم اوردم بیرون و دیدم جون پیام داده ( اون بادیگارد خصوصیش بود وفادار پر کار و ساکت ) و میگه که اون عوضی را بردن توی زیرزمین مرکز و الان ماده فرمانن اروم از توی بغل نه اومدم بیرون و گفتم
+ تهیونگ من باید برم جایی کارم زیاد طول نمیکشی زود برمیگردم مراقب خودت باش بیب
و رفتم سمت کمدم و یک کت سیاه با یک پیراهن سفید پوشیده و از خانه زدم بیرون
رسیدم اونجا همه حک شدن و ادای احترام کردند جون اومد سمتم و گفت( علامت جون = ! )
! خانم متاسفانه اون خودش را خلاصه کرده ( توی راه خودش را کشته )
میرا چند لحظه مکس کرد ولی با لحن سردی گفت
+ کدوم احمقی را براش گذاشتید
اسمش را گفت سریع گفتم برام بیارتش روی مبل نشسته بودم و یک نخ سیگار خاموش توی دهنم بود که اوردنش بلند شدم و رفتم سمتش توی راه سیگار را روشن کردن و گفتم
+ تو باید از بونگ جهیون مراقبت میکردی ؟
مرد : ب .... ب ... بله .. خ .... خ ... خانم
تفنگ را در اوردم و روی پیشانیش گذاشتم و گفتم
+ و خب الان کنارش هنوز توی ماشین هست قانون ما چیه ؟
مرد : ....
+ پرسیدم قانون ما چیههه ( با داد )
مرد : هر .... کس کارش را ... اشتباه انجام بده مجازاتش مرگه ...
...
با این عرفی که ته زد ارامش خواصی بهم دست داد احساس کردم دوباره اون اغوش گرمه زندگی را پیدا کردم حس زندگی بهم میداد نمیدونم چرا ولی این بغل واقعا زنده بود
با اسمسی که برام اومد کل احساسم پرید گوشیم را از توی جیبم اوردم بیرون و دیدم جون پیام داده ( اون بادیگارد خصوصیش بود وفادار پر کار و ساکت ) و میگه که اون عوضی را بردن توی زیرزمین مرکز و الان ماده فرمانن اروم از توی بغل نه اومدم بیرون و گفتم
+ تهیونگ من باید برم جایی کارم زیاد طول نمیکشی زود برمیگردم مراقب خودت باش بیب
و رفتم سمت کمدم و یک کت سیاه با یک پیراهن سفید پوشیده و از خانه زدم بیرون
رسیدم اونجا همه حک شدن و ادای احترام کردند جون اومد سمتم و گفت( علامت جون = ! )
! خانم متاسفانه اون خودش را خلاصه کرده ( توی راه خودش را کشته )
میرا چند لحظه مکس کرد ولی با لحن سردی گفت
+ کدوم احمقی را براش گذاشتید
اسمش را گفت سریع گفتم برام بیارتش روی مبل نشسته بودم و یک نخ سیگار خاموش توی دهنم بود که اوردنش بلند شدم و رفتم سمتش توی راه سیگار را روشن کردن و گفتم
+ تو باید از بونگ جهیون مراقبت میکردی ؟
مرد : ب .... ب ... بله .. خ .... خ ... خانم
تفنگ را در اوردم و روی پیشانیش گذاشتم و گفتم
+ و خب الان کنارش هنوز توی ماشین هست قانون ما چیه ؟
مرد : ....
+ پرسیدم قانون ما چیههه ( با داد )
مرد : هر .... کس کارش را ... اشتباه انجام بده مجازاتش مرگه ...
...
- ۴۶
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط