عاشق مافیا شدم

عاشق مافیا شدم

پارت ۶

ویو ا.ت

وقتی میا خواهرم رو با تهیونگ درحال کار های🔞دیدم اشک تو چشام جم شد و تهیونگ متوجه من شد


هی اینجا چیکار میکنی مگه نگفتی دیر میای


*تا ۵ روز باهات حرف نمیزنم(درحال گریه کردن)

منظورت چیه؟

ویو ا.ت

به اتاقم میروم و در را قفل میکنم و گریه میکنم از خودم متنفر شدم عاشق همچین آدمی شدم و نگاه صدای در شنیدم

*کیه


"منم خدمتکار

("علامت خدمت کار)


*چیکارم داری؟


"آقای تهیونگ گفتن براتون آب غذا بیارم


*بزار جلوی در برو


"چشم خانم

رفتم غذارو بردارم دیدم تهیونگ با چشم های توله سگی جلوی در نشسته و خیلی کیوت بود


*من گفتم باهات ۵ روز حرف نمیزنم


عشقم دلت میاد منو اذیت کنی قلبمو بشکونی


*فعلا که تو قلب منو شکوندی


منو ببخش(با لحن کیوت)


*نه


لطفا


*نههههههه


لطفا


*هوفففف باشه


ناگهان تهیونگ.......