خواب و خوردن غذا و

خواب و خوردن غذا و
خواندن کتاب و
تماشای تئاتر وفیلم و
فکر کردن و
دستشویی و حمام رفتن و
راه رفتن و
مسیر طولانی و
گوش کردن موسیقی و
چراغ های قرمز و
رد کردن پیرزن همسایه از عرض خیابان و
ترافیک سنگین تا محل کار و
خودِ کار و
احوال پرسی با این و آن و
بانک و
مهمانی های اجباری و
خود مرگ را هم حساب کنی ،
چیزی از زندگی نمی ماند
زود باش دوستم داشته باش!
وقت نداریم ...
.
( رسول ادهمی )
دیدگاه ها (۹)

بودنت حس عجیبی است که دیدن داردناز چشمان قشنگ تو ... کشیدن د...

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گ...

ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻤﺎﻥ ، ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻮﺍ ﺭﺍ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮐﺮﺩﺑﺎﺩﻱ ﻧﻤﻲ ﻭﺯﻳﺪ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ ﺑﻬ...

دل زود بارم را،به کرشمه ای ربودی چو نیاز ما فزون شد،تو بناز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط