در سرزمین من

در سرزمین من
در انگشتِ دوم سمت چپِ زن
طوقی
از طلا می اندازند
بسته به رشته ی عصمت
برای
نگهبانی از عمارتی
که برشانه های باد
استوار گشته است
در هجومِ
دما دمِ
تندبادِ
گناهِ
اربابان...
نمی دانم
چرا در سرزمین من
جسدِ
همه ی کسانی که می گویند
ما
بی تو
می میرم
پیدا نمی شودِ...!!!!
دیدگاه ها (۶)

با حسِ یڪ زن بخوانوقتی نَــفسِ بودنش گناه استشبیه شیطانی ڪه ...

شکست عهد من ،و گفت هرچه بود گذشت ...!

دار و ندارشیک طناب بود و یک زنکه پوسیده بود یکی وبوسیده بود ...

‍ #من_کیستم؟من #دوشیزه_مکرمه هستم،وقتی زن ها روی سرم قند می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط