به خدا بعد تو یک لحظه نخندید دلم

به خدا بعدِ تو یک لحظه نخندید دلم
دائما از تو و از حال تو پرسید دلم

هرچه گفتند ز خیرش بِگُذر قسمت نیست
هرگز از بندِ تو آزاد نگردید دلم

سینه ای دارم از اندوه پر و چشم پرآب
صد غزلدرد ز بعد تو سرایید دلم

روزگارم چو خیال است و امیدم به سراب
مانده در برزخ و آواره ی تبعید دلم

از خدا هم گله دارم اگر این تقدیر است
دوست،بیگانه،خودی،از همه رنجید دلم

هرچه گفتند ز من بشنو ولی باور نه
از تو و عشق نشد، خانه ی تردید دلم

گرچه با حربه ی تقدیر جدایت کردند
نشد از وصل تو یک ثانیه نومید دلم

آخر قصه چه دستم برسد بر تو چه نه
شک نکن از تو و این عشق نلغزید دلم
دیدگاه ها (۴)

تو را دوست می دارم.نمی خواهم تو را با هیچ خاطره ای از گذشته ...

عمریست که میبازم و یک برد ندارم .......... ...

ﺗﻤﺎم ﻣﺮدم اﮔٖﺮ ﭼﺸﻤﺸﺎن ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺗﻮﺳﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻦ ﺑـﻪ دل ﭘﺎک و ﺟﺎن ...

خزان اولموش گولومه،بلبل اولوب آغلامیشام سحر آواز چکیب یوخ گو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط