پارت

پارت:4
صبح:
یجی:یونگی..
شوگا:بیشور..من داییتم
یجی:الان وقت این حرف ها نیست
شوگا:خب بدو ازادم کن
یجی:بهم اجازش رو نمیدن..
شوگا:باید ی کاری کنی
یجی:چیکار کنم؟من خودم انداختمت زندان،بخوام درت بیارم خیلی سخته
شوگا:باشه..مشکلی نیست..حتما تهیونگ دوباره پیداش میشه..بهش میگم..
یجی:اگه دیدیش..بگو میخوام ببینمش..لطفا
شوگا:باشه..
یجی:ممنونم..*میره*
یک هفته بعد:
+:خانم..
یجی:بله؟
+:رئیس کارتون داره
یجی:با من؟*سریع بلند میشه میره*
یجی:*در میزنه*
-:بیا تو..
یجی:*میره داخل*سلام..با من کاری داشتید؟
-:نظرت چیه فیلم های دوربین مداربسته رو بهت نشون بدم؟
یجی:اگر مربوط به این موضوعه حتما..
-:پس بشین..
یجی:*میشینه*
-:*فیلم ها رو بهش نشون میده*
یجی:چی؟!
-:مطمئنم با داییت هم دستی..
یجی:نه من باهاش هم دست نیستم..
-:پس پیداش کن..تا فردا..
یجی:خیلی زمان کمیه..
-:پس عجله کن..
*یجی از اتاق بیرون میره*
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲)

رمان مامان من کیه؟ نام نام..کرمم فعال شده..

اپدیت اینستا تهیونگ..وایییییی😭✨🎀

من که میدونم نمیخونه ولی خب.. دارنده نرم ترین لپ هاموچی ارمی...

سلام..امیدوارم حال تکتکون خوب باشه..بچه ها من به دلایلی ویسگ...

پارت6ویو تهیونگتوی حیاط خونه داشتم تیر اندازی میکردم،هدف گیر...

توی نقطه ای از زندگیتی که هر انتخاب کوچیک میتونه آینده‌ات رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط