Part

#Part42



- دعواتون شده ؟ آخه... انگار یاشار هم‌ ناراحته چون وقتی بهش گفتم توهم اینجایی عین خیالش هم نبود .
پوزخندی زدم و با اشاره به پشت سرش گفتم :
- آره ناراحته ! حتی از اینم ناراحته که اومدی پیش من اخماشو ببین ؟
- ول کن اونو ! کلا رو مود دعوا عه فقط ....
خوب چخبر چیکارا میکنی ؟شغلت چیه ؟
- روانشناسم تو دانشگاه هم درس میدم
- روانشناس؟ ولی تو که گفتی دکتری !
- آره دیگه... یسری از بیمارهای و باید بستری هم کنم ...
- میگم ...!
- چیو ؟
- آخه ار اولش حس خوبی نسبت بهت پیدا کردم و راحت تر باهات ارتباط برقرار کردم و توهم خیلی مهربون بودی ... واسه همینه ...
چون روانشناسی ...
- یعنی میخوای بگی که ... من خودم مهربون نیستم ؟
- با اون کشیده ای که بهم زدی نه !
- عی بابا منکه عذر خواهی کردم....
- میدونم شوخی کردم ولی به هر حال ...
نباید منو میزدی ! درست نمیگم ؟
- خیلی جیغ جیغ میکردی خوب سرم رفت !
یاشار بود که میشکتت حالا من یکم آرومتر و منطقی ترم ولی یاشار خوی وحشی قوی تری داره
- سرت شلوغ بود نه ؟ خیلی بنظر خسته میای
- آره حسابی خسته شدم ....
- شب بیا پیش ما ! نظرته؟
- نه ممنون هم مهمون دارید هم حالا حالاها نمیخوام با یاشار رودر رو بشم
-بس کنید دیگه ! مث بچه ها میمونید!
اصلا خودم اشتیتون میدم!
بعدم تو قراره بیای پیش من و من دعوتت کردم پس کاری به کار اون دیوونه نداشته باش !
- تا ببینم چی می
- اصلا ! ساعت ۱۱ شبه دیگه تا کی میخوای دست دست کنی مگه میخوای مواد جابه جا کنی که فکر کنی ؟
- ول کن من حوصله ندارم امشب میخوام تنها باسم‌
- من نمیزارم تنها بمونی
دیدگاه ها (۰)

#Part43- بچه برو اونور خستم کار دارم باید برم خونه ...- خونه...

بچها پارت قبلی و کامل نزاشتم اینو بخونید #Part44#فردا صبح او...

#Part41ولی با دیدن فردی که نشسته بود و خستگی از سر روش می‌با...

#Part40#هلیا - بفرمایید سوار شید آقا علیهان و بعد دستمو گرفت...

part5🦋-نارا تو چته ها مثلا میخوای بگی وایی من خیلی افسردم و ...

#شب_خاص Part 26اون کسی نبود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط