و اینبار که چشم هایم را بوسیدی که بیدار شو

‍ و اینبار که چشم هایم را بوسیدی که بیدار شو
کاش برگی باشم بر درختی
یا رنگی بر چشم های ِ کودکی
یا نامی بر دهان ِ گنجشکی.
که " دل " داشتن
که زنده مرده بودن
که مرده ، زنده بودن!
سخت است
و اینبار که چشم هایم را بوسیدی که بیدار شو،
کاش
خوابی خوش باشم
در خیال ِ آشفته ای...


#معصومه_صابر
دیدگاه ها (۱)

تو نوازنده ی یک قطعه ی غمگینیومنمثل یک نت نگران شب اجرای توا...

دلممسافر خواب آلوددر آن اتاق خیال اندودچو روح کهنه‌ء سرگردان...

نگاه کن!روی ِدیوار خانه اتجایِ یک پرنده خالی ست...دلتبرایمتن...

ای دیدهدشتبان نگاهتبه راه کیست ؟ #وحشی_بافقی 😍 😍

پارت ۲۲بچه ها بشدت گشادیم میاد شرمندهته. خیلی خب بیا کادوتو ...

مریم یوسفی نصیری نژاد

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط