استاد کیم
استاد کیم
پارت ۴۷
: من کمکت میکنم
مینو تک خنده ای کرد
مینو : نیازی نیست من میرم و میارمش
یون وو : پیشی مراقب خودت باش
مینو : چشم
مینو درست مثل بچه ها قدم برداشت و همان زمان چشم های همه به مینو دوخته شد همه تک به تک نگاه اش میکردن تهیونگ وقتی به بقیه نگاه کرد یه خورده عصبی شد و منتظر مینو موند
یونهی : کله شق ..
تهیان : خیلی دوستش داری ؟
یونهی : آره اون مثل خواهرم میمونه
یون وو : اون بیشتر مثل یه پیشی میمونه
یون وو خندید و سوکهون با ناراحتی گفت
سوکهون: اون روز وقتی بهم عتراف کرد که عاشقم هست یجوری خوشگل شده بود
تهیونگ عصبی تر شد و لب پایین اش را بینه دندان هایش گرفت
یون وو : چی ؟ تو ردش کردی اون خواهر منو
کانگ دا : بیخیال یون وو اون گذشته پس نباید مینو رو باز ناراحتش کنید
تهیونگ : پس چه ربطی به تو داره
کانگ دا : خوب معلومه ...
تهیونگ : خفه مینو اومد
یونهی .... انگار این سه پسر رو مینو دعوا دارن ببینم کی اون رو ماله خودش میکنه استاد اش یا همکلاسی اش یا یه غریبه
مینو : استاد این ماله شما و تهیان اینم ماله شما
تهیان : مرسی از شما
مینو : خواهش میکنم
تهیونگ : خانم کوچولو خیلی ازت ممنونم
مینو: خواهش میکنم استاد قابله شما رو نداشت
تهیان کاغذ کادو رو پاره کرد و سر جعبه رو باز کرد ساعت جذابی رو نمایان کرد
تهیان : اوووو مینو ممنونم خیلی خوشگله
تهیونگ : پس منم ماله خودم رو باز کنم
مینو زود بلند شد وکنار تهیونگ نشست و دست اش را گذاشت رو دست اش
مینو : استاد صبر کنید وقتی رفتین خونه بازش کنید
تهیونگ لبخنده غمگینی تحویل صورت خوش خنده مینو داد
مینو از چشم های استاد اش متوجه شد که خیلی ناراحته
یون وو : هوووویی کجایین
مینو زود نگاه اش را به یون وو دوخت
و دید که کیف اش کناره یون وو گذاشته با اخم گفت
مینو: هی یون وو اگه به سرت بزنه که از تو کیفم وسایلم رو برداری سخت در اشتباهی
یون وو نیشخندی زد و کیف مینو را برداشت
یونهی : یون وو ولش کن
مینو : جرعت داری بهش دست بزن
یون وو کیف مینو را برداشت و سمته کانگ دا پرت کرد که اونم گرفت اش
مینو بلند شد سمتت کانگ دا رفت ....
@Yonjin953
پارت ۴۷
: من کمکت میکنم
مینو تک خنده ای کرد
مینو : نیازی نیست من میرم و میارمش
یون وو : پیشی مراقب خودت باش
مینو : چشم
مینو درست مثل بچه ها قدم برداشت و همان زمان چشم های همه به مینو دوخته شد همه تک به تک نگاه اش میکردن تهیونگ وقتی به بقیه نگاه کرد یه خورده عصبی شد و منتظر مینو موند
یونهی : کله شق ..
تهیان : خیلی دوستش داری ؟
یونهی : آره اون مثل خواهرم میمونه
یون وو : اون بیشتر مثل یه پیشی میمونه
یون وو خندید و سوکهون با ناراحتی گفت
سوکهون: اون روز وقتی بهم عتراف کرد که عاشقم هست یجوری خوشگل شده بود
تهیونگ عصبی تر شد و لب پایین اش را بینه دندان هایش گرفت
یون وو : چی ؟ تو ردش کردی اون خواهر منو
کانگ دا : بیخیال یون وو اون گذشته پس نباید مینو رو باز ناراحتش کنید
تهیونگ : پس چه ربطی به تو داره
کانگ دا : خوب معلومه ...
تهیونگ : خفه مینو اومد
یونهی .... انگار این سه پسر رو مینو دعوا دارن ببینم کی اون رو ماله خودش میکنه استاد اش یا همکلاسی اش یا یه غریبه
مینو : استاد این ماله شما و تهیان اینم ماله شما
تهیان : مرسی از شما
مینو : خواهش میکنم
تهیونگ : خانم کوچولو خیلی ازت ممنونم
مینو: خواهش میکنم استاد قابله شما رو نداشت
تهیان کاغذ کادو رو پاره کرد و سر جعبه رو باز کرد ساعت جذابی رو نمایان کرد
تهیان : اوووو مینو ممنونم خیلی خوشگله
تهیونگ : پس منم ماله خودم رو باز کنم
مینو زود بلند شد وکنار تهیونگ نشست و دست اش را گذاشت رو دست اش
مینو : استاد صبر کنید وقتی رفتین خونه بازش کنید
تهیونگ لبخنده غمگینی تحویل صورت خوش خنده مینو داد
مینو از چشم های استاد اش متوجه شد که خیلی ناراحته
یون وو : هوووویی کجایین
مینو زود نگاه اش را به یون وو دوخت
و دید که کیف اش کناره یون وو گذاشته با اخم گفت
مینو: هی یون وو اگه به سرت بزنه که از تو کیفم وسایلم رو برداری سخت در اشتباهی
یون وو نیشخندی زد و کیف مینو را برداشت
یونهی : یون وو ولش کن
مینو : جرعت داری بهش دست بزن
یون وو کیف مینو را برداشت و سمته کانگ دا پرت کرد که اونم گرفت اش
مینو بلند شد سمتت کانگ دا رفت ....
@Yonjin953
- ۱۸.۹k
- ۲۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط