فقط انگار در این شهر دل من دل نیست

فقط انگار در این شهر، دلِ من دل نیست !

کم به رویام رسیده ست، خدا عادل نیست؟

نا ندارم که برای خودم اقرار کنم :

ترکِ تو کردن وُ آواره شدن مشکل نیست

لوطیان خال بکوبید به بازوهاتان :

“ته ِ دریای غم کهنه ی من ساحل نیست”

فلسفه ، فلسفه از خاطره ها دور شدی

علّتی در پسِ این سلسله ی باطل نیست

اشک می ریختم آنروز که بی رحم شدی

تا نشانم بدهی هیچ کسی کامل نیست!

تا نشانم بدهی عشق جنونی آنیست –

که کسی ارزشِ ناچیز به آن قائل نیست

آمدی قصه ببافی که موجّه بروی

در نزن، رفته ام از خویش، کسی منزل نیست .
دیدگاه ها (۶)

تنهاییم رابا دیگران تقسیم نخواهم کرد چون یک بار این کار را ک...

تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارمداغ دلم تازه میشهاسمت وقت...

دوستت دارم بی آنکه بدانم چطور،کجا، یا چه وقت...؟!چه آسان د...

تنگ است دلم"قوتِ فرياد" كجايى...؟!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط