سلووووووووووم

سلووووووووووم^_______^
امروز اومدم با سه تا رمان
هفته پیش وقت نشد بذارم الانم این ساعت ساعت خوبی نیست ولی خو چی کنم کار دارم
اولیش از طرف خودم که اسمش بانوی قصس نویسندشbeste
تا جایی که من میدونم نویسنده زیتون هم هس!!!!
زیتون یجورایی خیییییلی عشقولانه شد ولی تضمین میکنم این بهتره!!!
نثرش ادبیه و یه حالت هنری شاعرانه داره(البته اینا به نظر منه!!)
شخصیت دخترش لطیف و آرومه در کل سبک beste آرومه!! کار قشنگ و شیرینیه:(
نام:بانوی قصه
نویسنده:beste
تعداد صفحات:529
پایان:خوش
خلاصه:
فریادش تمام اتاق رو گرفت. صداش پیچید و پیچید و پیچید و مثل یه سیلی محکم خورد به گونه ام.
متعجب نگاهش کردم، ناباور. خون توی رگ هام منجمد شده بود. فریادش همراه شد با پرت شدن گلدان بلوری که تکه تکه شد و هر تکه اش با صدا به گوشه ای افتاد. صورتش قرمز بود.
ـ تو … تو چی کار کردی؟ خیانت؟! خیانت به من؟! من چه اشتباهی مرتکب شده بودم؟
سرش رو خم کرد. مرد عصبانی رو به روی من حالا سرش رو خم کرده بود و سعی داشت اشکی که داشت از چشماش می ریخت رو پس بزنه.
ـ جز عاشقت بودن، جز پرستیدنت؟
این جمله رو گفت و به سمتم حمله کرد.
لینکpdf:
http://dl2.98ia.com/book/1733%20-%20Banoye%20Ghese(wWw.98iA.Com).zip
لینکepub:
http://dl2.98ia.com/book/1733%20-%20Banoye%20Ghese%20-%20Epub(wWw.98iA.Com).epub
دیدگاه ها (۵۸)

اینم چون خیلی دوسش داریم^___^ قرار نبود یکی از بهترین رمانای...

♥رمانی که پست اولش1105 تا تشکر خورد!!!♥ و ایـــــــــــــــ...

نیمار<3دوسش دارم^___^

به طرز عجیبی از عکس جلد،جلد آخر دموناتا(دلاوران جهنم) خوشم م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط