سلام بچه ها قرار رمان دومی هم در اینجا قراربگیره امیدوارم

سلام بچه ها قرار رمان دومی هم در اینجا قراربگیره امیدوارم دوست داشته باشید
رمان :king
شخصیت های اصلی:
بیون بکهیون
کیم رائون
لوهان
کیم جونگین
قسمت اول پارت ۱
, - چه حسی داری
+ حسی مثل دل اشوبه،استری دارم وهیجانی غیرقابل توصیف
خنده ی بلندی سرداد وگفت:-اره منم سری اول حالم مثل توبودوالان فقط حس میکنم خیلی شادم
زمزمه کردم:حالت مثل من بوده؟!! بعیدبدونم قدمن اونقدردیوونه باشی.حالاکه قرار ببینمش قلبم رواصلااحساس نمیکنم فک میکنم اصلانمی تپه تاحالااونقدرعاشق بودی که حالاموقع دیدنش به جای شادبودن حالت خراب باشه؟!!خراب و ترس ازاینکه بادیدنت چه واکنشی ممکنه نشون بده؟اینکه صورت نازش از نزدیک چه شکلیه و خنده های ازته دلش که قاتل نفس کشیدنته چه جوریه؟! نه تو هیچ وقت قد من عاشق نبودی
خنده ای کردودستم روکشیدتابرای داخل رفتن به جلوحرکت کنیم که نگاهم به یکی از اتاقای سالن کناری که درش نیمه باز بود افتاد،زمان وایساده بودیا من هیچی حالیم نمی شد؟نگاهم بهش قفل شده بودوسینم...میسوخت،نمی تونستم نفس بکشم وباتقلا کردن برای نفس کشیدن چشمام پرازاشک شدم،تارمیدیدمش ولی هنوز هم زیبا بود،حواسش به این سمت نبودوقهقه ای سردادودستی به موهاش کشید و باچشمهای چین خورده از لبخندش برای تایید حرفی که شنیده بودسرش روتکون داد وهمزمان به سمت درنیمه باز چرخید،حتی توانایی قورت دادن بغضم روهم نداشتم ...
چراگلوم می سوخت؟چراسینم دردمیکرد؟چراچشمام پرشده بود؟ چرا؟نگاهش که به من افتاد باتعجب وابروهای بالاپریده نگاهم میکرد شاید توقع داشت هیجان زده بشم وباجیغ به سمتش برم ،درک نمیکرد این دختریو که باچشمای خیس نگاهش میکرد
بانشستن دستی روی شونش نگاهشو از این سمت گرفت باید درومیبست ومی رفت.
باکشیده شدن دستم به سمت سویا برگشتم ولبخندتلخی زدم حالا دیگه نوبت مابود که داخل سالن بشیم...
دیدگاه ها (۱)

قسمت۱ پارت۲همه خوشحال بودن وهیجان داشتن ،صدای هم همه همهٔ فض...

قسمت ۱پارت۳به سمت جلوخم شدچشماش رو ریزکردوگفت:منم قول میدم ه...

kim raon

خداوندا:-) :-) :-) دوستان به اطلاع میرسونم که شخصیت دختررمان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط