سلطنت راز آلود

//سلطنت راز آلود//
پارت 44

خبرت هست که دلتنگه نگاهت شده ام
بی‌قرار و چشمان خمارت شده ام

خبرت هست دلم مست حضور تو شده
عاشق و شیفته، زنگ صدایت شده ام

بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست
کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

درمان غم عشق نه صبر و نه ریاست
در عشق حقیقی نه وفا و نه جفاست

بار ها و بار ها قلب معشوقش را هم چون آتیش سوزناک نابود کرد با هر بار حرف هایی بد تر و آزار اذیت های بیشتری قلب را به آتیش میکشید و این الویز را هر روز از نا امید تر و شکننده تر میکرد
باور آن که قلب خودش با هر نگاه غمناک معشوقش او را هم درهم می شکست سخت بود اما سعی ود باور نکردنش داشت
الویز هر بار با سعی فراوان که از خاکستری آتیش که عشق در قلبش به پا کرده بود همانن ققنوسی متولد بشود اما هر بار سخت تر از قبل میشد
لبخند بر لب داشت اما با غم بی انتها در چشمانش می‌خندید‌ اما نه از ته دل ،
چندین روز از رفتن بردارش به سفری چند روزه به خواسته پدرش می‌گذشت و او حال از قبل‌ هم تنها تر شده بود با معشوقش در یک اتاق زندگی میکرد اما دور از عم بر یک بالشت سر میذاشتن اما با مایل ها فاصله همه در کنارش بودن اما آن فردی که او با دل و جون می‌خواست نه بود افراد زیادی در تول روز دور اش بودن اما چشمان او شب به در اتاق اش بود تا معشوقش را ببیند
اما بازم هم دیر بود با سنگین شد چشمانش دیگر چشمش به در اتاق نبود
جیمین وارد اقامت گاه شد و به مبل قرمز رنگی که معشوقش هر شب بر روی آن می‌نشست و منتظر می‌ماند نگاه کرد اما هیچ اثری‌ از او نبود
اينکه میدانست فردی منتظر اوست و برای دیدن او صبر میکند قلبش را ذوب میکرد اما امشب نبود
بعد از عوض کردن لباسش به سمته پله های مارپیچ اقامت گاه رفت
.....
ما دیدن جسم در خواب رفته همسرش لب ریزی زد اینکه میدانست اوبا حوصله منتظر می ماند و نگران اش می‌شد برایش شیرین بود
در فاصله کمی از دراز کشید و به پهلوی چرخید تا بتواند دیده بهتری از چهره بی نقص او داشته باشد طبق عادتی که جديدن بهش‌ حس خوبی میداد کمی از موهای همسرش را میان انگشتانش گرفت و باهاشون بازی می‌کرد موهایش را به بینی خود نزدیک کرد و رایحه خوش بوی همسرش را به ریه هایش فرستاد ،
دیدگاه ها (۲)

//سلطنت راز آلود//پارت 45چشمانش را با اشعه‌های نور خورشید که...

//سلطنت راز آلود//پارت 47مارتا با تعجب و حیرت فراوان به ملکه...

//سلطنت راز آلود//ادامه پارت 43و این احساس رو جیمین هم حس می...

//سلطنت راز آلود//پارت 43جام شراب را میان دستانش به قدری می‌...

تکپارتی خورشید‌و‌ماهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...

♱ مجنـــــون تــــر از مــــن ♱ _ قسمت نهم -- نباید عاشقش‌ ب...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط