ادامه پارت پنجاه وهشتم رمان مرگ وزندگی

ادامه پارت پنجاه وهشتم رمان مرگ وزندگی:
توحیاطمون بودوتوش پرازدارودرختوگل بودآب میده
+مادرم ایناروتوچراانجام میدی باغبون کع میاد
-خودم دوست دارم دلم بازمیشع باصورتش اشاره کردبهم توداری کجامیری
+بابنفشه میریم خرید
-اهاباشع مراقب خودتون باشید
+چشم فعلا
-خوش بگذره
ماشینموکع خیلی وقت بودسوارنشده بودم چون همش باماشین امیرمیرفتیم اینوراونورازپارکینگ درآوردم وبع طرف خونه بنفشه ایناروندم

بچهای عزیزی کع دنبال میکنیدرمانومیخونیدمن دیگع کامنتاتونونمیبینما میدونم کم کاری کردم ولی واقعامشکلاتی داشتم که نتونستم وگرنه مرض ندارم کع زحمات خودموبع بادبدم وشمارم منتظربزارم لطفاخوندیدکامنت بزاریدمن چن روزه کع دارم رمانوبع صورت متوالی میزارم ولی متاسفانه فقددوسه تاازدوستان گل کع دنبال میکنن کامنت میزارن نمیگم تعریف کنیدیاچی اتفاقاانتقادشمابرامن خیلی مهمه خیلی کمکم میکنه انتقادم نه حداقل یع اعلام حضورکنیداگع من همینجوری مینویسم بدونم بیخیال شم واقعاوقتمونزارم
ومطلب دیگه راجب اینکه واقعاببخشیدبعضی جاهای رمان یکم غیرسانسوردیگع خودتون میدونیدرمان طنزمتاسفانه دراین کلمات خلاصه میشه والبته من خواستم بیشترمطابق بااین دهه بنویسم
بازم میگم کامنت یادتون نره شماقوت قلب منیدبرای ادامه دادنروزوشبتون خوش😊