گلها

#گلها
ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﺍﺯ ﻣﻴﯽ ﻣﺴﺘﻢ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻏﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ
ﭼﻨﺎﻥ ﺷﺎﺩﻡ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ، ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ

ﺑﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﻳﺴﻢ، ﻣﻄﻮﻝ، ﻗﺼﻪ ﺷﻮﻗﺖ
ﭼﻪ ﺑﻨﻮﻳﺴﻢ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻣﺎﺭ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ، ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ

"سلمان_ساوجی
دیدگاه ها (۱۸)

قبل از اینکه با او آشنا شوم،چندباری دلبسته بودم،برای احساسم ...

و مرایاد تو کشتکاش میفهمیدمکه تو را دلبرک طنازمچه کسی خواهد...

#گلهاگفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبحگفتم که چهره ی تو از آن ...

#گلهاگل رخسار تو هرجا که نمودار شودباغ بر شبنم گل بستر بیمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط