فیک عروس مافیا
فیک عروس مافیا
part 5
نشستم داخل ماشین که یه مردی نشسته بود فکر میکردم همون پسره باشه وایسا ببینم اسمش چی بود اها جونگکوک جئون جونگکوک ولی خودش نبود همون مرده که اسمشو نمیدونم شروع کرد حرف زدن با من
علامت جان اینه &
&خب ببین آیلین تو باید با جونگکوک ازدواج کنی
ویو آیلین:
چی این اسممو از کجا میدونه چی ازدواج این چی چی میگه با چشمای گرد نگاهش کردم گفتم: چی من واسه چی باید با اون ازدواج کنم اون مگه منو فقط واسه خدمتکاری نخریده؟ بعد به همون مرده گفتم میشه اسمتون بهم بگید
&اسمم جان هست دوست و همکار جونگکوک در واقع اره جونگکوک تو رو واسه خدمتکاری خریده بود ولی چون پدر مادرش براش یه دختره ایی در نظر گرفتن و جونگکوک میدونست اون دختر ه.رزه ست به خانوادش گفت ولی اونا قبول نکردن بهش گفتن اگه میخوای قبول کنیم باید در عوضش زود یه دختر پیدا کنی که باهاش ازدواج کنی جونگکوک هم نمیدونست چیکار کنه گفت تو گزینه خوبی هستی پس ترو انتخاب کرد
ویو آیلین: بهش گفتم ولی من یه رگم کره ای نیست مگه نه پسر بزرگتر باید با دختر کره ای ازدواج کنه من نمیتونم باهاش ازدواج کنم بعدشم اون یه مافیاست من نمیخوام زن به مافیا باشم که معلوم نیست صبح روزم چطوری میگذره جان بهم گفت که اینجاش دیگه به اون ربط نداره به جونگکوک ربط داره داشتیم حرف میزدیم که یهو ماشین ایستاد.......
بیا پایین👇
بازم بیا پایین تر👇
خماری😈
بچه ها با اینکه فردا امتحان انگلیسی و قرآن دارم سعی میکنم یه پارت دیگه هم بزارم پس لطفا حمایت کنید عاشقتونم💋
part 5
نشستم داخل ماشین که یه مردی نشسته بود فکر میکردم همون پسره باشه وایسا ببینم اسمش چی بود اها جونگکوک جئون جونگکوک ولی خودش نبود همون مرده که اسمشو نمیدونم شروع کرد حرف زدن با من
علامت جان اینه &
&خب ببین آیلین تو باید با جونگکوک ازدواج کنی
ویو آیلین:
چی این اسممو از کجا میدونه چی ازدواج این چی چی میگه با چشمای گرد نگاهش کردم گفتم: چی من واسه چی باید با اون ازدواج کنم اون مگه منو فقط واسه خدمتکاری نخریده؟ بعد به همون مرده گفتم میشه اسمتون بهم بگید
&اسمم جان هست دوست و همکار جونگکوک در واقع اره جونگکوک تو رو واسه خدمتکاری خریده بود ولی چون پدر مادرش براش یه دختره ایی در نظر گرفتن و جونگکوک میدونست اون دختر ه.رزه ست به خانوادش گفت ولی اونا قبول نکردن بهش گفتن اگه میخوای قبول کنیم باید در عوضش زود یه دختر پیدا کنی که باهاش ازدواج کنی جونگکوک هم نمیدونست چیکار کنه گفت تو گزینه خوبی هستی پس ترو انتخاب کرد
ویو آیلین: بهش گفتم ولی من یه رگم کره ای نیست مگه نه پسر بزرگتر باید با دختر کره ای ازدواج کنه من نمیتونم باهاش ازدواج کنم بعدشم اون یه مافیاست من نمیخوام زن به مافیا باشم که معلوم نیست صبح روزم چطوری میگذره جان بهم گفت که اینجاش دیگه به اون ربط نداره به جونگکوک ربط داره داشتیم حرف میزدیم که یهو ماشین ایستاد.......
بیا پایین👇
بازم بیا پایین تر👇
خماری😈
بچه ها با اینکه فردا امتحان انگلیسی و قرآن دارم سعی میکنم یه پارت دیگه هم بزارم پس لطفا حمایت کنید عاشقتونم💋
- ۲۰.۸k
- ۰۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط