راستش را بخواهی

راستش را بخواهی
آمدم
هر شب
نه یک بار
نه دوبار
به تعداد تمام شب های بعد از نبودنت___
و هربار این شک به جانم می افتاد
نیستی یا خودت را به نبودن زده ای؟
پشتِ دربِ خیالت را بخوان
برایت تا بی نهایت نوشته ام
جانم
آمدم
به اندازه تمام دقایقی که داشتَمَت___
نبودی اما!
دیدگاه ها (۵)

من در پی خویشمبه تو بر مے خورم اما_____

اندر دل مندرون و بیرونهمه اوستالله____

بگو از عطش و از جگر سوختهو از رخ افروخته و از طف صحراو بگو ا...

آنکه گفت کنارم بمانگریخته است___

خون آشام من_𝗽𝗮𝗿𝘁𝟮جونگ کوک شاهزاده خون اشاماست وارث پدری که ب...

وقتی از جنگل بیرونت آورد، هوا بوی شب و آرامش می‌داد… ولی جون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط