ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۷۹
داغون چشماي اشکیمو بستم و با دست محکم فشارش دادم
تا نبارم. نیکول تلخ گفت: الا باور کن قصدمون این نیست..ما..
اشفته داغون :گفت همه چیز در هم شده..ما هم
نمیدونیم چرا گوشی جیمین خاموشه و خبري از خودش نمیده.. اما... میدونیم حالش خوبه. انگار فقط میخواد تنها
باشه.. حتي اينم باورم نمیشد.دتلخ گفتم این یعنی برمیگرده مگه نه؟
سكوتي اتاق رو در برگرفت.. منم همین فکرو میکردم.
هیچ کس نمیدونه نيكول مهربون دستمو تو دستش گرفت.
پردرد به دستم نگاه کردم که حلقه باریکم توی دستم به دستم نگاه کردم که حلقه باریکم توي دستم
میدرخشید. پردرد خیره شدم به حلقه ام... باید بیاد..حق نداره تنهام بذاره.
فرد اون يکي دستم رو گرفت. نگاش کردم.
لبخند تلخی زد و گفت: ما به خانواده ایم الا..تنهات نمیذاریم. همه چی درست میشه.. با بغض به زور لبخند زدمامیدوارم..
فرد دستشو سمت جوزف گرفت. جوزف با لبخند دستشو گرفت و اون يکي دستشو سمت دنیل برد.. دونه به دونه بچه ها دست تو دست همدیگه گذاشتن تا حلقه تکمیل و دوباره به دستهاي قفل شده من و نیکول
رسید. پردرد و تلخ خندیدم. بقیه هم خندیدن
نیکول با ذوق گفت: کیت بیا... کیت از اشپزخونه گفت اخه
نيكول -بدو.. تو هم عضويي از مايي کیت با ذوق اومد جلو و وسط حلقه رو باز کرد و خودشو بینشون قرار داد. وبا محبت نگاشون کردم
فرد محکم گفت ما یه خانواده ایم..همدیگه رو رها
نمیکنیم. هر اتفاقی که بیوفته.. پردرد لبخند زدم
حالا یه حلقه محکم داشتیم به اسم خانواده
جیمین اینو بهم داده بود خانواده..
فرد شاکی گفت اقا این شربتا چي شد؟ من ضعف کردم
کیت خندید و بلند شد. شب عجيبي بود.
از حس فقدان و درد و تنهایی و نگراني به اعتماد و خانواده
کشیده شد..باید دووم آورد. نمیتونم قصاص قبل از جنایت بکنم
شايد جيمین واقعا فقط میخواد تنها باشه و بعد ۲ هفته برگرده..
شاید. تمام زندگیم شده شايد و اي كاش اما چاره دیگه ای نداشتم.
مجبور بودم اینطور به خودم اميد براي صبر بدم..
نمیخواستم بشکنم.. ۱۱ روز بدون جیمز گذشت
خيلي روزهاي بدي بود. انگار داشتم تو بدترین کابوسم زندگی میکردم..
عین مرده ها شده بودم.دلتنگش بودم..خيلي خيلي زياد..
توي هر نفس کشیدنم به یادش میوفتادم. شبها از زور فکر و خیال و نگرانی خوابم نمیبرد و ساعتها بي اختيار اشك ميريختم..
انگار یه تیکه از قلبم سوراخ شده بود.
جاي خاليش تو سینه ام خیلی درد میکرد.
( فصل سوم ) پارت ۴۷۹
داغون چشماي اشکیمو بستم و با دست محکم فشارش دادم
تا نبارم. نیکول تلخ گفت: الا باور کن قصدمون این نیست..ما..
اشفته داغون :گفت همه چیز در هم شده..ما هم
نمیدونیم چرا گوشی جیمین خاموشه و خبري از خودش نمیده.. اما... میدونیم حالش خوبه. انگار فقط میخواد تنها
باشه.. حتي اينم باورم نمیشد.دتلخ گفتم این یعنی برمیگرده مگه نه؟
سكوتي اتاق رو در برگرفت.. منم همین فکرو میکردم.
هیچ کس نمیدونه نيكول مهربون دستمو تو دستش گرفت.
پردرد به دستم نگاه کردم که حلقه باریکم توی دستم به دستم نگاه کردم که حلقه باریکم توي دستم
میدرخشید. پردرد خیره شدم به حلقه ام... باید بیاد..حق نداره تنهام بذاره.
فرد اون يکي دستم رو گرفت. نگاش کردم.
لبخند تلخی زد و گفت: ما به خانواده ایم الا..تنهات نمیذاریم. همه چی درست میشه.. با بغض به زور لبخند زدمامیدوارم..
فرد دستشو سمت جوزف گرفت. جوزف با لبخند دستشو گرفت و اون يکي دستشو سمت دنیل برد.. دونه به دونه بچه ها دست تو دست همدیگه گذاشتن تا حلقه تکمیل و دوباره به دستهاي قفل شده من و نیکول
رسید. پردرد و تلخ خندیدم. بقیه هم خندیدن
نیکول با ذوق گفت: کیت بیا... کیت از اشپزخونه گفت اخه
نيكول -بدو.. تو هم عضويي از مايي کیت با ذوق اومد جلو و وسط حلقه رو باز کرد و خودشو بینشون قرار داد. وبا محبت نگاشون کردم
فرد محکم گفت ما یه خانواده ایم..همدیگه رو رها
نمیکنیم. هر اتفاقی که بیوفته.. پردرد لبخند زدم
حالا یه حلقه محکم داشتیم به اسم خانواده
جیمین اینو بهم داده بود خانواده..
فرد شاکی گفت اقا این شربتا چي شد؟ من ضعف کردم
کیت خندید و بلند شد. شب عجيبي بود.
از حس فقدان و درد و تنهایی و نگراني به اعتماد و خانواده
کشیده شد..باید دووم آورد. نمیتونم قصاص قبل از جنایت بکنم
شايد جيمین واقعا فقط میخواد تنها باشه و بعد ۲ هفته برگرده..
شاید. تمام زندگیم شده شايد و اي كاش اما چاره دیگه ای نداشتم.
مجبور بودم اینطور به خودم اميد براي صبر بدم..
نمیخواستم بشکنم.. ۱۱ روز بدون جیمز گذشت
خيلي روزهاي بدي بود. انگار داشتم تو بدترین کابوسم زندگی میکردم..
عین مرده ها شده بودم.دلتنگش بودم..خيلي خيلي زياد..
توي هر نفس کشیدنم به یادش میوفتادم. شبها از زور فکر و خیال و نگرانی خوابم نمیبرد و ساعتها بي اختيار اشك ميريختم..
انگار یه تیکه از قلبم سوراخ شده بود.
جاي خاليش تو سینه ام خیلی درد میکرد.
- ۴.۶k
- ۲۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط