ارباب کوک p

ارباب کوک p6

ویو کوک

داشتیم از اسکله خارج میشدیم که یه ماشین جلومون سبز شد
چول: به به سلام اقای جئون
کوک: چی میخوای
چول: من خیلی دوس دارم خندتو ببینم چرا همش اخم میکنی
کوک: چی میخوای
چول: اممم اون دختره ات اونو بده به من هرچقدر پول بخوای بهت میدم
کوک: تک خنده ای مردم و گفتم ات رو بدم بهت همرن
چول: من میدونم اونو فقط برای مال و اموال پدرشی
کوک: پس تو دنبال چی
چول: هم خودش هم مال و اموال پدرش
کوک: اگر تو خواب ببینی من ات رو بدم
چول: پس وارد عمل میشم

ویو ات

ساعت 5:30 بود منم حوصلم بشدت سر رفته بود رفتم تو اشپز خونه پیش اجوما
ات: اجوما اینجا کاری ندارین من انجام بدم؟
اجوما: میتونی شام درست کنی؟
ات: واییییی اره من عاشق اشپزیممم
جیسان: امیدوارم خوب درست کنی اربابمونو نکشی
به جیسان یه چشم قره رفتم
ات: ن نگران نباش عزیزم جوری درست میکنم که ارباب کوکتون انگشتاشم باهاش بخوره
جیسان: میبینیم

ویو کوک