خوناشامکوچولو

#خوناشام_کوچولو
ادامه پارت13
ویو ا. ت
وقتی داشتیم صبحونه می‌خوردیم به لحظه‌ای که از پله‌ها داشتم میومدم پایین و منو با اون لباس دید فکر می‌کردم با چشمای درشت بهم نگاه می‌کرد معلوم بود که تعجب کرده بود به روی خودم نیاوردم و غذا رو خوردم
موقع جمع کردن لیا سریع جیم شد یه چیزایی درباره تهیونگ گفت که من رو خیلی کنجکاو کرد برگرده باید در موردش بپرسم موقع ظرف شستن کوک خیلی اصرار کرد و منم قبول کردم که کمکم کنه چند بار دستمون به هم خورد و جفتمون سرخ شدیم حس عجیبی بود
بعد تموم شدن ظرف‌ها یهو دستمو گرفت اون لحظه حس کردم لبم داره از دهنم می‌زنه بیرون منو برد توی حیاط و روی صندلی نشستیم یه سبد میوه از پشتش درآورد وقتی حرفاشو شنیدم تازه متوجه اتفاقات امروز شدم سعی داشت به خاطر کارای دیشب ازم عذرخواهی کنه وای فکر کنم حرفای منو لیا رو دیشب شنیده روی پشت بوم که چیا شده
که متوجه سرخ شدنم شد چون هنوز دستام تو دستاش بود
دستام رو ول کرد و گفتم
+حرفای دیشب منو لیا رو شنیدی
_چیزه خب ارع
با شنیدن حرفش خیلی سرع از جام بلند شدم نمیدونم چطور لباسم به صندلی گیر کرده بود سیع کردم نیوفتم و ابروم نره کوک وقتی دید دارم میفتم خواست منو بگیره لباس نو رو کشیدم لباسم یهو در اومد من افتادم رو کوک
اما ن یه افتادن عادی جوری افتادم که ناخواسته لبامو به هم....
(سلام بر بچ من خماری هستم که یکی از بد ترین درد هاست امدم سراغتون یاع یاع یاع)
#اد_جئون
دیدگاه ها (۴)

#خوناشام_کوچولو پارت14ویو ا. تمن افتادم رو کوک اما ن یه افتا...

سلام ارمی اومدم بگم که واسه غلط املای ها معذرت میخوام من چون...

#خوناشام_کوچولو دامه پارت 13 _سلام صبح بخیر =سلام صبح توهم ب...

#خوناشام_کوچولو پارت 13ویو ا. ت چند مین بعد از اینکه بالا پش...

دختر بازیگوش من

عشق چیز خوبیه پارت ۱۴بچه ها از الان بگم که این پارت اسماته ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط