مجبور شد
"مجبور شد"
پارت ۶
من+
لینو_
(پنج شنبه)
صبح از خواب بیدار شدم اماده بودم که وقتی چشممو باز میکنم لینو رو ببینم اما اونجوری که میخواستم پیش نرفت عصبانی بودم چون امروز روز تعطیل بود و دلیلی نداشت که لینو بره شرکت موبایلمو برداشتم و بهش زنگ زدم
۲ بار زنگ زدم و ریجکت کرد
برای سومین بار زنگ زدم که برداشت
+:لینو معلومه کجایی نگرانتم باهام حرف نمیزنی زود میری دیر برمیگردی من به عنوان زنت حق ندارم بدونم که چرا قرص مصرف میکنی اگر مشکلی داری با من حرف بزن هرچی باشه کمکت میکنم ولی خودتو توی این وضعیت قرار نده
_:ببخشید
تلفن رو قطع کرد
دستم میلرزید نمیدونستم چیکار کنم تاحالا فکر نمی کردم از دست کسی که از جونم بیشتر دوسش داشته باشم انقدر ناراحت بشم
هروقت حالم اینجوری بد میشد میرفتم باشگاه و ورزش میکردم پس یه چیزی خوردم لباس عوض کردم وسایلامو برداشتم و رفتم باشگاه
گوشیمو روی حالتی گذاشتم که تماس هام خودکار قطع بشن
حدود ۲ ساعتی میشد که توی باشگاه بودم به خودم اومدم و دیدم ساعت ۱۱ صبحه و دو ساعته که اینجام وسایلامو برداشتم لباسامو عوض کردم و رفتم سوار ماشین شدم
قبل از اینکه ماشین رو روشن کنم موبایلمو روشن کردم و رفتم توی مسیج هام دیدم ۸ تا پیام از لونا دارم میخواستم بهش زنگ بزنم دیدم که ۴ بار بهم زنک زده بود
+:ا..الو
لونا: زنده ای چرا هرکاری میکنم جواب نمیدی
+:او اره ندیدم پیاماتو بیرون بودم
لونا: ببین مامانم خونه نیست منم حوصلم سررفته برو خونه لباس عوض کن من میام دنبالت بریم بیرون
+باشه
پارت ۶
من+
لینو_
(پنج شنبه)
صبح از خواب بیدار شدم اماده بودم که وقتی چشممو باز میکنم لینو رو ببینم اما اونجوری که میخواستم پیش نرفت عصبانی بودم چون امروز روز تعطیل بود و دلیلی نداشت که لینو بره شرکت موبایلمو برداشتم و بهش زنگ زدم
۲ بار زنگ زدم و ریجکت کرد
برای سومین بار زنگ زدم که برداشت
+:لینو معلومه کجایی نگرانتم باهام حرف نمیزنی زود میری دیر برمیگردی من به عنوان زنت حق ندارم بدونم که چرا قرص مصرف میکنی اگر مشکلی داری با من حرف بزن هرچی باشه کمکت میکنم ولی خودتو توی این وضعیت قرار نده
_:ببخشید
تلفن رو قطع کرد
دستم میلرزید نمیدونستم چیکار کنم تاحالا فکر نمی کردم از دست کسی که از جونم بیشتر دوسش داشته باشم انقدر ناراحت بشم
هروقت حالم اینجوری بد میشد میرفتم باشگاه و ورزش میکردم پس یه چیزی خوردم لباس عوض کردم وسایلامو برداشتم و رفتم باشگاه
گوشیمو روی حالتی گذاشتم که تماس هام خودکار قطع بشن
حدود ۲ ساعتی میشد که توی باشگاه بودم به خودم اومدم و دیدم ساعت ۱۱ صبحه و دو ساعته که اینجام وسایلامو برداشتم لباسامو عوض کردم و رفتم سوار ماشین شدم
قبل از اینکه ماشین رو روشن کنم موبایلمو روشن کردم و رفتم توی مسیج هام دیدم ۸ تا پیام از لونا دارم میخواستم بهش زنگ بزنم دیدم که ۴ بار بهم زنک زده بود
+:ا..الو
لونا: زنده ای چرا هرکاری میکنم جواب نمیدی
+:او اره ندیدم پیاماتو بیرون بودم
لونا: ببین مامانم خونه نیست منم حوصلم سررفته برو خونه لباس عوض کن من میام دنبالت بریم بیرون
+باشه
- ۴.۷k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط