دلداده به یک مافیا part

دلداده به یک مافیا part17

ا.ت ویو
خیلی ترسیدم دلم میخواد فراموش کنم ولی چطور؟
( تهیونگ وارد اتاق ا.ت میشه )
تهیونگ : چیشده ؟ ( متعجب )
ا.ت : اون اربابت که چیزی نمیگه حداقل تو بهم بگو ( بغض )
تهیونگ : اگه حالتو خوب میکنه باشه
ا.ت : پدرم چیکار کرده؟ ( جدی )
تهیونگ : اممممم.....
ا.ت : توهم بهم نمیگی نه؟
تهیونگ : من....من.... من بهت میگم
ا.ت : می‌شنوم
تهیونگ : پ...پ... پدر تو داره ورشکست میشه
ا.ت : باور نمیکنم
تهیونگ : از ارباب بپرس
ا.ت : اون اربابت هم همش بهم دروغ میگه یه حرف راست تا الان بهم راجب پدرم بهم نزده
تهیونگ : چون فکر می‌کرد اگه بهت بگه ناراحت بشی
ا.ت : ( از جاش بلند شد ) خودم ازش میپرسم
تهیونگ : باشه برو
( ا.ت رفت سمت اتاق کوک و رفت داخل )
ا.ت : پدرم داره ورشکست میشه؟
جونگکوک : آره
ا.ت : پس چرا بهم نگفتی ؟
جونگکوک : چون ناراحت میشی
ا.ت : ینی الان حالم خیلی خوبه ؟
جونگکوک : ( زمزمه میکند ) اگه واقعیت رو میفهمیدی چی ؟
ا.ت : چیزی گفتی ؟
جونگکوک : گفتم اگه حرفت تموم شد میتونی بری
ا.ت : هووم ( سرش را تکان میدهد )
ا.ت ویو
از اتاق رفتم بیرون و رفتم تو حیاط که هوا بخورم و آروم بشم ولی چرا یه همچین چیزی رو از من پنهان کرده ؟ ولی اگه بهم میگفت میتونستم کمک کنم تو همین فکرا کنم بودم که یهو گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود گوشیو ورداشتم
ا.ت : الو ؟
مرده : ( با صدای کلفت ) ا.ت؟
ا.ت : بله ؟!
مرده : تو منو نمیشناسی ولی من تورو میشناسم
ا.ت : تو کی هستی ؟
مرده : من......



............





لایک و
کامنت و
فالو فراموش نشه ❤😎
برای پارت بعد ۱۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت 🤘😂
ببخشید واسه تاخیر نت نداشتم 🙂😵😔
دیدگاه ها (۶)

خوب سلام رفقا ✋از اونجایی که مدرسه ها باز شده نمیتونم زیاد ف...

حدس بزنین کی برگشته 🙂😉 دلداده به یک مافیا part18(قبل از اینک...

دلداده به یک مافیا part16ا.ت ویو رسیدم عمارت بدون توجه به هی...

هیچ حسی بهتر از این نیست که امروز تولد بهترین خواهرت باشه ❤😘...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط