حتما با دقت بخونید
حتما با دقت بخونید
فعل مجهول.....
بر پا، بر جا...
بچه ها سلام
درس امروز فعل مجهول است
فعل مجهول چیست میدانید؟؟؟
نسبت فعل ما، به فعل مفعول است...
در دهانم زبان چو آویزی
در تهی گاه حلقم میلغزید
چون زبانم، دستم میلرزید
چو شیشه روی سنگ میلرزید
از آن رویداد، ساعتی سخن دارم
تا بدانید من چه، خطایی دارم!!!
برای فعل، حسن گفت را ادا کردم
تا بعد این سوال، چند شب ناله کردم
من ژاله را از آن میان صدا کردم
گفتم:از درس من چه فهمیدی؟
پاسخ ژاله سکوت بود، سکوت
گفتم:جوابم ده دختر کجا بودی؟
گفتم:رفته بودی عالم هپروتی....
خنده در کلاس،شد، چون جرقه به باروتی...
ولی ژاله غرق در افکار خویش
ژاله غافل و دور از دوستان خویش
خشمگین و انتقام جو گفتم:
بچه ها گوش ژاله سنگین است
گویی درس در گوش ژاله یاسین است
باز هم خنده و قهقه ها
تند و پیگیر میرسید به گوش
زیر آتشفشان دیده من
ژاله ساکت بود و خموش
ژاله رفته بود تا عمق چشم ویرانم
علت نگاه سرد ژاله را نمیدانم
فقط آنچه از نگاه ژاله میخواندم
قصه غصه بود و حرمان میدیدم.
ناگهان ناله کرد و سخن آمد
لرزان بود صدایش ولی آمد
گفت:
فعل مجهول فعل آن پدریست
که دلم را ز درد پر خون کرد
خواهرم را به مشت و سیلی کوفت
مادرم را از خانه بیرون کرد
دوشی از شب تا صبح
خواهر شیر خوار من نالید
سوخت آن شب ز تب برادر من
برادری که تا سحر در آغوشم نالید
از غم اعتیاد پدر، دیده های من
چشمانم اشگ نریخت، فقط خون
مادرم را نمیدانم
که کجا رفت و حال او چون بود
گفت و نالید، هر چه باقی ماند
صدای گریه در کلاس و ناله او
چهره دوستان، چو صورت ژاله گریان بود
ناله من با اشگم آمیخت
چون غلط بود آنچه من گفتم
با بغض و اشگ، ژاله را گفتم:
درس امروز قصه، غصه توست
کاش کسی فریاد میکرد
فعل مجهول را چرا از او پرسیدم.
شب ها میگذرد و من در ناله میگویم
فعل مجهول فعل آن پدریست
که بیگناه ژاله را میسوزد
آن حریق اعتیاد آن پدریست
مادر ژاله بی پناه میسوزد
راستی من چرا آن روز
از ژاله درس پرسیدم؟؟؟؟
نگارش خیس
مرداد 1395
ساعت~01:17
MAJID~~MORADI
فعل مجهول.....
بر پا، بر جا...
بچه ها سلام
درس امروز فعل مجهول است
فعل مجهول چیست میدانید؟؟؟
نسبت فعل ما، به فعل مفعول است...
در دهانم زبان چو آویزی
در تهی گاه حلقم میلغزید
چون زبانم، دستم میلرزید
چو شیشه روی سنگ میلرزید
از آن رویداد، ساعتی سخن دارم
تا بدانید من چه، خطایی دارم!!!
برای فعل، حسن گفت را ادا کردم
تا بعد این سوال، چند شب ناله کردم
من ژاله را از آن میان صدا کردم
گفتم:از درس من چه فهمیدی؟
پاسخ ژاله سکوت بود، سکوت
گفتم:جوابم ده دختر کجا بودی؟
گفتم:رفته بودی عالم هپروتی....
خنده در کلاس،شد، چون جرقه به باروتی...
ولی ژاله غرق در افکار خویش
ژاله غافل و دور از دوستان خویش
خشمگین و انتقام جو گفتم:
بچه ها گوش ژاله سنگین است
گویی درس در گوش ژاله یاسین است
باز هم خنده و قهقه ها
تند و پیگیر میرسید به گوش
زیر آتشفشان دیده من
ژاله ساکت بود و خموش
ژاله رفته بود تا عمق چشم ویرانم
علت نگاه سرد ژاله را نمیدانم
فقط آنچه از نگاه ژاله میخواندم
قصه غصه بود و حرمان میدیدم.
ناگهان ناله کرد و سخن آمد
لرزان بود صدایش ولی آمد
گفت:
فعل مجهول فعل آن پدریست
که دلم را ز درد پر خون کرد
خواهرم را به مشت و سیلی کوفت
مادرم را از خانه بیرون کرد
دوشی از شب تا صبح
خواهر شیر خوار من نالید
سوخت آن شب ز تب برادر من
برادری که تا سحر در آغوشم نالید
از غم اعتیاد پدر، دیده های من
چشمانم اشگ نریخت، فقط خون
مادرم را نمیدانم
که کجا رفت و حال او چون بود
گفت و نالید، هر چه باقی ماند
صدای گریه در کلاس و ناله او
چهره دوستان، چو صورت ژاله گریان بود
ناله من با اشگم آمیخت
چون غلط بود آنچه من گفتم
با بغض و اشگ، ژاله را گفتم:
درس امروز قصه، غصه توست
کاش کسی فریاد میکرد
فعل مجهول را چرا از او پرسیدم.
شب ها میگذرد و من در ناله میگویم
فعل مجهول فعل آن پدریست
که بیگناه ژاله را میسوزد
آن حریق اعتیاد آن پدریست
مادر ژاله بی پناه میسوزد
راستی من چرا آن روز
از ژاله درس پرسیدم؟؟؟؟
نگارش خیس
مرداد 1395
ساعت~01:17
MAJID~~MORADI
- ۱.۵k
- ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط