همسایه ی من جئون جونگ کوکه p

همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹⁶ )

راوی:

سوهو به اولین اتاقی که با توجه به صداهایی که ازش میشنید،

وارد شد و با صحنه ای که فکرشو نمیکرد؛ روبرو شد!

ا/ت بسته به صندلی،

جونگ کوک و لئو خیره به هم و اماده ی شلیک...

سوهو لئو رو نمیشناخت ولی جونگ کوک رو خوب میشناخت

ولی نه در حدی که بخواد با این سر و وضع و این قیافه و این تفنگ ببینتش...

سوهو ترسیده بود و چشاش از حدقه داشت میزد بیرون

همون لحظه ای که وارد اتاق شد،

ا/ت با صدای ارومی زیر لب گفت:

ا/ت: سوهو...

سوهو از شنیدن صدا زدن دوباره ی اسمش توسط ا/ت،

یا بهتره بگیم عشقش، خوشحال بود...


ولی توی اون موقعیت و اون وضع،

وقت خوشحال بودن و قند تو دل اب شدن نبود

تو اون موقعیت کسی نباید به فکر نجات جون ادم دیگه ای باشه،

فقط باید به فکر جون خودش باشه.

ولی اینطور نبود!

در کمال تعجب،

همشون؛ یعنی جونگ کوک، سوهو و حتی لئو یی که ا/ت رو دزدیده بود هو نگران سلامت ا/ت بود...

اما ا/ت تو اون وضعیت به کسی اعتماد نداشت.

حتی به خودشم اعتمادی نداشت، به چیزی که داره میبینه و براش اتفاق میفته و، اعتمادی نداشت!


دیگه حتی به چشاشم اعتمادی نداشت!

نبایدم اعتماد میکرد!

جای ا/ت بودید، به کسی اعتماد میکردید؟؟؟
دیدگاه ها (۲۰)

همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹⁷ ) راوی: ا/ت متعجب بود! یعنی...

همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹⁸ ) تو کل اون مدت جونگ کوک هم...

همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹⁵ ) ویو سوهو: چندین بار بهش ز...

قلب یخیپارت ۱۴با اینکه شرط هارو رعایت نکردید ولی گذاشتم، نه ...

قلب یخیپارت ۱۲از زبان ا/ت:هم کنجکاو شده بودم هم ناراحت، نمید...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط