بازی مرگ

[ بازی مرگ ]
پارت 97

سینی صبحانه را گذاشت رو عسلی، نگاهی به جونگ کوک کرد هنوزم خواب بود نیشخندی زد و یه پاشو رو تخت گذشت و خم تو صورتش که باعث ریختن موهایش توی صورت جونگ کوک شد اون با اذیتش شدن موهای رو صورتش چشم هاشو باز کرد با اخم نگاه کرد اما لحظه با دیدن آن لباس های صورتی و چین های براق صورت سفید که دقیقا جلو چشم هایش بود اخمش از بین رفت فقط زد زده بود بهش
هری : انگار دلت نمی‌خواد بیدار بشی جئون
همینکه میخواست پاشو از تخت پایین بزاره یهو پاش لیس خورد و دقیقاً
افتاد روی جونگ کوک و صاف لب هاشو کوبیده شدن روی لب های اون مرد ‌بهت زدن چشم هاشو باز نگهداشته بود هیچکدوم تکونی نمی‌خوردند
سریع از روش بلند شد با استرس و خجالت موهاشو پشته گوشش فرستاد تند گفت : صب.. صبحانه تو بخور من حمومو واست آماده میکنم
با بدو به سمته حمام رفت جونگ کوک نیخشندی زد و روی تخت نشست سینی رو برداشت و گذاشت جلوی خودش
خیلی کم صبحانه خورد عادت نداشت صبحانه بخوره
سینی رو کمتر گذاشت و از تخت پایین رفت به سمته کمد ساده مشکی که کناره تخت بود رفت با اینکه پول زیادی داشت اما اتاق لباس نداشت تصریح می‌داد یه کمد ساده توی اتاقش باشه
لباس خونگی برداشت و به سمته حمام رفت
با دیدن هری که لبه وان نشسته و داشت با آب ها بازی میکرد لبخند نرمی روی لب هایش نشست با آن کت مشکی و چکمه های بلند کمرنگ کتش
به شدت خوشگل شده بود
هری با شنیدن صدای سریع از کنار وان بلند شد
جونگ کوک : میخواهی برات جوجه اردک هم بیارم
هری : داشتم برات حمومو آماده میکردم خوب..
جونگ کوک قدم برداشت سمتش مقابلش ایستاد هری با اخم کیوتی نگاهش میکرد اما در مقابلش لبخند قشنگ جونگ کوک رو دریافت کرد
تره ای از موهای هری را پشته گوش اش داد و با لحن آرامی گفت
جونگ کوک : برو بیرون
هری هم چنان غرق در نگاه کردنش بود تا اینکه دوباره حرف اش را تکرار کرد جونگ کوک : گفتم برو بیرون می‌خوام حموم کنم
هری متوجه شد و دست پاچه از حموم خارج شد
جونگ کوک خنده ای کرد و درب حموم رو بست هری درحالیکه پشت درب حموم بود تر همونجا باهاش حرف میزد
هری : همه رفتن منو تنها گذاشتند
دیدگاه ها (۱)

[ بازی مرگ ]پارت 98جونگ کوک از همانجا جواب داد .. : خوب حالا...

[ بازی مرگ ]پارت 99هری چشم هایش را بست و خواست از این زمان ل...

ادامه پارت ۵۰ات لحظه ای سکوت کرد حتا خودش هم باورش نمیشد که ...

( گناهکار ) ۵۰ part بعد از فهمیدن شماره اتاق به آسانسور رفت ...

( گناهکار ) 77 part بوسه صبحگاهی جیمین با لبخند کوچکی که روی...

ادامه پارت قبل لبخند پنهانی زد اون عاشق آسمون بود اما خیلی ز...

black flower(p,237)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط