دختره پست گذاشته اینقدر بدم میاد از این پسرایی که میان
- دختره پست گذاشته: اینقدر بدم میاد از این پسرایی که میان نت برا علافی! انگار هر وقت خودش میاد نت عمل پیوند کلیه داره
- من یه بار هشت صبح پا شدم که مثلا کامروا شم؛ انقدر حوصله م سر رفت ساعت 10 دوباره خوابیدم...!
- امروز سوار تاکسی شدم، موقعی که راننده میخواس بقیه پول رو بده صد تومن نداشت. گفت به جاش در رو محکم ببند. یعنی فشار اقتصادی با مردم چه کرده
تو یه سایت آگهی زده روغن شترمرغ 100 درصد گیاهی1 من رفتم بپریم تو استخر اسید.
- اولین باری که از سر کلاس دانشگاه منو انداختن بیرون واسه این بود که ماژیک نمی نوشت. استاد گفت: چرا این نمی نویسه؟ منم گفتم دکمه شو بزن... استاد دو ثانیه به ماژیک نگاه کرد... بعد دیگه هیچی من خودم رفتم بیرون!
- اعتماد شده مثل پراید. با اینکه مشتری زیاد داره، بیشتر از همه قربانی می گیره.
- از بس که این چند وقته مطالب عاشقونه خوندم، همه ش فکر می کنم یکی منو ول کرده رفته!
- یه سری استکان هست آدم می خواد چای بخوره دماغش میره تو استکان؛ مهندسین یه فکری به حالش کنین، خعلی رو مخه
- توی آسانسور وایساده بودم یه دختری هم سوار شد
اول ساکت بود بعد گفت: چطوری؟ گفتم: الحمدلله
یه نگاهی به من کرد و هندزفری شو جابجا کرد!
معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه! هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبیم درآوردم ادامه دادم: الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله
- من یه بار هشت صبح پا شدم که مثلا کامروا شم؛ انقدر حوصله م سر رفت ساعت 10 دوباره خوابیدم...!
- امروز سوار تاکسی شدم، موقعی که راننده میخواس بقیه پول رو بده صد تومن نداشت. گفت به جاش در رو محکم ببند. یعنی فشار اقتصادی با مردم چه کرده
تو یه سایت آگهی زده روغن شترمرغ 100 درصد گیاهی1 من رفتم بپریم تو استخر اسید.
- اولین باری که از سر کلاس دانشگاه منو انداختن بیرون واسه این بود که ماژیک نمی نوشت. استاد گفت: چرا این نمی نویسه؟ منم گفتم دکمه شو بزن... استاد دو ثانیه به ماژیک نگاه کرد... بعد دیگه هیچی من خودم رفتم بیرون!
- اعتماد شده مثل پراید. با اینکه مشتری زیاد داره، بیشتر از همه قربانی می گیره.
- از بس که این چند وقته مطالب عاشقونه خوندم، همه ش فکر می کنم یکی منو ول کرده رفته!
- یه سری استکان هست آدم می خواد چای بخوره دماغش میره تو استکان؛ مهندسین یه فکری به حالش کنین، خعلی رو مخه
- توی آسانسور وایساده بودم یه دختری هم سوار شد
اول ساکت بود بعد گفت: چطوری؟ گفتم: الحمدلله
یه نگاهی به من کرد و هندزفری شو جابجا کرد!
معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه! هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبیم درآوردم ادامه دادم: الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله
- ۳.۹k
- ۲۶ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط