به شب تکیه داده ام

به شب تکیه داده ام
و با صدای تو فکر می کنم
شب همیشه با من صمیمی است
کنار من چهار زانو می نشیند
و با مدادرنگی های کودکی ام
ماه را خط خطی می کند.

راستی
چشمانت چه رنگی بود؟
می خواهم جهان را به رنگ چشمانت کنم
و بعد بلند شوم
حرف حرفِ نامت را شماره بگیرم و اشغال کنم!
دوست ندارم کسی به جز من صدایت کند
من آدم حسود بد بی ادبم
چه فرقی می کند؟
تو که دوستم نداری....
.
#چیستا_یثربی
دیدگاه ها (۳)

هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست!!!ببار ابر بهـ ـــاری , بب...

آدم های کمی هستند که می دانند،تنهایی ِ یک نفر حرمت دارد .همی...

دخترانه بودن را پاره می کنندو دخترانه زیستن را آنقدر چروککه ...

چیزهای بی‌ربط را برمی‌دارد ـــسنگی،سفالِ شکسته‌ای،دو چوب‌کبر...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط