بمان که خسته ام ازاین همه پریشانی
.
.
بمان که خسته ام از,این همه پریشانی
از این سکوت و از این انتظار طولانی
.
کویر خشکم و در انتظار چشمانت
چه می شود اگر آن را کمی ببارانی؟
.
بمان به وا شدن یاس رازقی بنگر
به تن کند به ترنم لباس عریانی
.
سنایی و رهی و مولوی نمیدانند
چه میکشم من از آن عشوه های پنهانی
.
بمان که خانه ی ما حال دیگری دارد
بمان که آمده اینجا خدا به مهمانی
.
کسی نمی شنود عاشقانه ی مارا
بمان که راز دلم را فقط تو میدانی
وبال غصه و اندوه و ماتم و دردم
از آن سخن که شنیدم،همان که میدانی!!!
.
تمام سهم من از عاشقی فقط این است
دلی شکسته و چشمی همیشه بارانی
.
"کورش عوضوردی"
.
بمان که خسته ام از,این همه پریشانی
از این سکوت و از این انتظار طولانی
.
کویر خشکم و در انتظار چشمانت
چه می شود اگر آن را کمی ببارانی؟
.
بمان به وا شدن یاس رازقی بنگر
به تن کند به ترنم لباس عریانی
.
سنایی و رهی و مولوی نمیدانند
چه میکشم من از آن عشوه های پنهانی
.
بمان که خانه ی ما حال دیگری دارد
بمان که آمده اینجا خدا به مهمانی
.
کسی نمی شنود عاشقانه ی مارا
بمان که راز دلم را فقط تو میدانی
وبال غصه و اندوه و ماتم و دردم
از آن سخن که شنیدم،همان که میدانی!!!
.
تمام سهم من از عاشقی فقط این است
دلی شکسته و چشمی همیشه بارانی
.
"کورش عوضوردی"
- ۵۲۵
- ۲۹ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط