تک پارتی

ویو فیلیکس

مثل عادت همیشم که شب میشه میرم بیرون....
رفتم داخل جنگلی بزرگ داشتم راه میرفتم که قطرات خوت روی زمینه کنجکاو شدم و قطرات خون رو دنبال کردم که به یه قصر برخوردم یه قصری که سیاه بود کمی بعد متوجه شدم یکی داره میاد سمتم و سیاهی......


ویو هیونجین

توی قصرم داشتم راه میرفتم که بوی خون حس کردم بیشتر بو کردم بوی یه خون شیرین بود اومم به به داره بیشتر میشه بزار برم پایین ببینم چیه....... رفتم پایین دیدم یه گرگینه بود رفتم سمتش و بیهوشش کردم و بردمش بالا توی اتاقم گذاشتمش روی تخت بهش نگاه کردم خیلی زیبا بود پوست سفیدش بدن خوش فرمش لباش گردنش واییی هیونجیننن بس کن چی میگی الان دیونه میشم بزار بیدار بشه کارمو شروع میکنم

10دقیقه بعد

فیلیکس بیدار میشه و ناله میکنه

آهههه اومم آه آه بدنم درد میکنه

هیونجین: بیدار شدی بیب

فیلیکس: وایی تو تو چقدر خوشگلیییی اسمت چیه

هیونجین: مرسی عزیزم اسم من هوانگ هیونجینه

فیلیکس:منم فیلیکسم، وای تو همون خون آشام معروف هستی که افسانه ها میگن خیلی زیبایی که مردم قول خوشگلیتو میخورن؟؟

هیونجین: آره خودمم و الان دارم دیونه میشم چون میخوام از خون بینظیرت بخورم

فیلیکس گفت: باشه هر کاری میخوای بکن

هیونجین خیلی سریع همه ی لباسای خودشو فیلیکس رو در آورد و روش خیمه زد و سرشو کرد تو گردن فیلیکس و شاهرگ فیلیکسو هی زبون میزد و میمکید فیلیکس هم ناله میکرد.. دندون هاشو لیس زد و وارد گردن فیلیکس کرد که فیلیکس ناله ی بلدی کشید.. هیونجین شروع کرد به خوردن بعد 10 دقیقه گردن فیلیکس رو ول کرد و رفت شروع کرد لمس کردن شکم فیلیکس و فیلیکس ناله های زیادی میکرد دستشو برد پایین تر و چیزو لمس کرد.... بعد چند راند کشید بیرون و خوشحال و شاد زندگی کردن

꧁ پایان ꧂

خب بچه ها اومیدوارم خوشتون اومده باشه میدونم بد شد اما خب به هر حال اگر لایک و کامنت و فالو کنی ممنونم بابای💋💋♥♥💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
دیدگاه ها (۱۰)

100تایی مون مبارکککککک💋💋💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖

تک پارتی

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵³دوست داشتم بگه میخواستم ببینمت.....شا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط