درد تلخ #زیر_سایه بودن، بخش پایانی

درد تلخ #زیر_سایه بودن، بخش پایانی
همه آنها که حضور غیرمستقیمشان زندگی‌ام را دستخوش بحران کرد مذکر نبودند. تاثیرگذاران مونثی هم بودند که اتفاقا در چهارسال پایانی زندگی متاهلی‌ام بیشترین اثر تخریبی را داشتند. اشتباه نکنید؛ من به حکم تربیت خانوادگی و تقید به آداب اسلامی، هرگز بدنبال #هوی_و_هوس و روابط عاطفی خارج از چارچوب #زندگی_زناشویی نرفتم. اینها دوستان صمیمی آن زن، #همسر_سابق م بودند که رفته رفته همنشینی او با ایشان تاثیرش را در ارتباط دوطرفه ما گذاشت. اسمش #الهه بود؛ اسمش #ندیمه بود، اسمش #رز بود و اسمش #اعظم بود و نقطه مشترک همه آنها در یک چیز؛ همگی #مطلقه بودند. زنانی که از شوهرانشان #طلاق گرفته بودند و حالا خوش می‌گشتند و آن زن نیز هر روز بیشتر و بیشتر با آنها می‌گشت. به لطف #کرونا و شبکه‌های مجازی همدیگر را از ورای سالها دوری یافته بودند و حالا ارتباط مجازی آنها رنگ و روی حقیقی به خود گرفته بود و مدام پررنگتر می‌شد. از تماسهای تلفنی هفتگی به روزانه و بعدتر ملاقاتها و دورهمی‌های هفتگی و روزانه و یک روز دیدم که دیگر آن زن به خاطر این قماش، ناهار روز جمعه، تنها فرصت ناهار با هم خوردن را هم فدا کرده است! شاید مخالف باشید، ولی به شخصه یقین دارم همین گروه زنان مطلقه هستند که باعث و بانی #طلاق بسیاری دیگر می‌شوند؛ نمونه‌ای که هم تجربه‌اش را دارم و هم مشابهش را پیشتر دیده‌ام. این مقاله را پایان می‌دهم و می‌دانم که آینده‌ای روشن دارم؛ آینده‌ای که اجازه نخواهم داد زیر سایه دیگران بیفتد.
دیدگاه ها (۰)

بزرگترین چالش مهندسی ارزش

صدف و پدافند غیرعامل

درد تلخ #زیر_سایه بودن #بخش_چهارم

درد تلخ #زیر_سایه بودن #بخش_سوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط